revolutionist

/ˌrevəˈluːʃənəst//ˌrevəˈluːʃənəst/

معنی: پیشوای انقلاب، واگشتگر، انقلابی
معانی دیگر: انقلاب طلب، واگشتگرای، طرفدار انقلاب، جزو انقلابیون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who participates in or supports a revolution.
مشابه: rebel, revolutionary

جمله های نمونه

1. For, in accordance with the Revolutionist tradition Martin Wight talks about, their ideas knew no frontiers.
[ترجمه گوگل]زیرا، مطابق با سنت انقلابی که مارتین وایت درباره آن صحبت می کند، ایده های آنها مرز نمی شناخت
[ترجمه ترگمان]چون طبق سنت Revolutionist که مارتین وایت درباره آن حرف می زد، عقاید آن ها هیچ مرز مشخصی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A revolutionist isolated by circumstances over which he has no control can fall into sectarianism quite unconsciously.
[ترجمه گوگل]یک انقلابی که تحت تأثیر شرایطی که کنترلی بر آن ندارد، منزوی شده است، می‌تواند کاملاً ناخودآگاه به فرقه‌گرایی بیفتد
[ترجمه ترگمان]یک انقلابی جدا از شرایطی که هیچ کنترلی بر آن ندارد می تواند به طور ناخود آگاه به فرقه گرایی بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Suyu was a great proletarian revolutionist and an outstanding military scientist.
[ترجمه گوگل]سویو یک انقلابی بزرگ پرولتری و یک دانشمند برجسته نظامی بود
[ترجمه ترگمان]Suyu یک انقلابی عظیم و یک دانشمند نظامی برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. French revolutionist. As a member of the States - General ( 1789 - 1791 ) he attempted to create a constitutional monarchy.
[ترجمه گوگل]انقلابی فرانسوی به عنوان عضوی از ایالات - ژنرال (1789 - 1791) او تلاش کرد تا یک سلطنت مشروطه ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]انقلابی فرانسوی او به عنوان عضوی از اتاژنرو (۱۷۹۱ تا ۱۷۹۱)تلاش کرد که یک پادشاهی مشروطه بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Zhang Wentian was an outstanding proletarian revolutionist and theorist.
[ترجمه گوگل]ژانگ ونتیان انقلابی و نظریه پرداز برجسته پرولتری بود
[ترجمه ترگمان]ژانگ Wentian یک انقلابی و انقلابی برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yang Yu lin was a famous bourgeois democratic revolutionist and propagator.
[ترجمه گوگل]یانگ یو لین یک انقلابی و تبلیغ کننده مشهور بورژوا دمکراتیک بود
[ترجمه ترگمان]یانگ یو لین یک انقلابی مشهور و انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chou En-lai is not only a great proletariat revolutionist, politician, militarist, diplomat, but also an outstanding Marxist theorist.
[ترجمه گوگل]چو ان لای نه تنها یک انقلابی، سیاستمدار، نظامی، دیپلمات بزرگ پرولتاریا، بلکه یک نظریه پرداز برجسته مارکسیست است
[ترجمه ترگمان]چو ان - lai نه تنها یک انقلابی بزرگ، سیاست مدار، سیاست مدار، سیاست مدار، و همچنین یک نظریه پرداز مارکسیست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a revolutionist with great learning, Zhang Taiyan has an unusual experience of practising Buddhism.
[ترجمه گوگل]ژانگ تایان به‌عنوان یک انقلابی با آموخته‌های عالی، تجربه‌ای غیرعادی از تمرین بودیسم دارد
[ترجمه ترگمان]ژانگ Taiyan به عنوان یک انقلابی با یادگیری زیاد تجربه غیر معمول تمرین Buddhism را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Chen Yun is crackajack proletarian revolutionist, it is the prominent leader of party and country.
[ترجمه گوگل]چن یون یک انقلابی پرولتاریای سرکش است، رهبر برجسته حزب و کشور است
[ترجمه ترگمان]چن یون crackajack انقلابی است که رهبر برجسته حزب و کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Comrade Chen Yun is revolutionist of proletariat of our party older generation, politician, militarist.
[ترجمه گوگل]رفیق چن یون انقلابی پرولتاریای نسل قدیمی حزب ما، سیاستمدار، میلیتاریست است
[ترجمه ترگمان]رفیق چن یون انقلابی از proletariat نسل قدیمی حزب ما، سیاست مدار، سیاست مدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The revolutionist eluded capture for weeks by hiding underground.
[ترجمه گوگل]این انقلابی هفته ها با پنهان شدن در زیر زمین از دستگیری فرار کرد
[ترجمه ترگمان]یک انقلابی، با پنهان کردن زیر زمین، هفته ها از دستگیری فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. CaiYuanpei is a great democratic revolutionist, educationist, thinker in Chinese modern history.
[ترجمه گوگل]CaiYuanpei یک انقلابی دموکراتیک، آموزش و پرورش، متفکر بزرگ در تاریخ مدرن چین است
[ترجمه ترگمان]CaiYuanpei یک انقلابی بزرگ دموکراتیک، متفکر، متفکر در تاریخ مدرن چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cai Yuanpei is an outstanding revolutionist and democratic soldier, as well as a great thinker.
[ترجمه گوگل]کای یوانپی یک انقلابی برجسته و سرباز دموکرات و همچنین یک متفکر بزرگ است
[ترجمه ترگمان]Zhao Cai یک انقلابی برجسته و سرباز دمکراتیک و همچنین یک متفکر بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He Xiangning was not only a prominent democratic revolutionist, but also a famous painter.
[ترجمه گوگل]او Xiangning نه تنها یک انقلابی برجسته دموکراتیک، بلکه یک نقاش مشهور نیز بود
[ترجمه ترگمان]او نه تنها یک انقلابی بزرگ دموکرات، بلکه یک نقاش مشهور نیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشوای انقلاب (اسم)
revolutionist

واگشتگر (اسم)
revolutionist

انقلابی (صفت)
red, solstitial, revolutionary, revolutionist

انگلیسی به انگلیسی

• one who attempts to overthrow a government or authority, one who takes part in a revolution

پیشنهاد کاربران

بپرس