revolutionary

/ˌrevəˈluːʃəˌneri//ˌrevəˈluːʃənri/

معنی: چرخشی، انقلابی، انقلاب اور
معانی دیگر: واگشتی، تحول آور، فرگردی، بنیادین، (r بزرگ) وابسته به انقلاب (استقلال) آمریکا، گردشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or marked by a desire for revolution.
مترادف: rebel, seditious, subversive
مشابه: insurgent, mutinous, radical

- He was arrested on suspicion of revolutionary activity.
[ترجمه علی قاسمی] او به دلیل سوظن فعالیت انقلابی دستگیر شد
|
[ترجمه گوگل] او به ظن فعالیت انقلابی دستگیر شد
[ترجمه ترگمان] او به اتهام فعالیت انقلابی دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They hoped to begin a revolutionary movement.
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که یک جنبش انقلابی را آغاز کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که جنبشی انقلابی را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: creating or leading to profound change.
مترادف: cataclysmic, radical
مشابه: drastic, innovative, landmark, novel, progressive

- These revolutionary insights had an immense impact on the field.
[ترجمه گوگل] این بینش‌های انقلابی تأثیر بسیار زیادی در میدان داشت
[ترجمه ترگمان] این بینش انقلابی تاثیر بسیار زیادی در این زمینه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The notion of an assembly line was a revolutionary idea.
[ترجمه گوگل] مفهوم خط مونتاژ یک ایده انقلابی بود
[ترجمه ترگمان] ایده خط مونتاژ یک ایده انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: revolutionaries
• : تعریف: an active participant in a political revolution.
مترادف: insurgent, rebel, revolutionist
مشابه: subversive

- The revolutionaries succeeded in overthrowing the government.
[ترجمه گوگل] انقلابیون موفق شدند حکومت را سرنگون کنند
[ترجمه ترگمان] انقلابیون موفق به سرنگونی دولت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. revolutionary forces
نیروهای انقلابی

2. revolutionary guards
پاسداران انقلاب

3. revolutionary slogans were splashed on the walls of the city
بر در و دیوار شهر شعارهای انقلابی نوشته بودند.

4. a revolutionary invention
اختراع تحول آمیز

5. a revolutionary leader
رهبر انقلابی

6. nascent revolutionary ideas
عقاید انقلابی در حال تکوین

7. the revolutionary change in the people's thoughts
دگرگونی بنیادین در افکار مردم

8. the revolutionary period that the world is traversing now
دوران انقلابی که اکنون دنیا می گذراند

9. they wanted to create revolutionary cadres in every university
آنها می خواستند درکلیه ی دانشگاه ها گروه های انقلابی به وجود آورند.

10. It is highly important for us to combine revolutionary sweep with practicalness.
[ترجمه گوگل]برای ما بسیار مهم است که حرکت انقلابی را با عملی بودن ترکیب کنیم
[ترجمه ترگمان]برای ما بسیار مهم است که sweep انقلابی را با practicalness ترکیب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These young people were infected with the revolutionary fever.
[ترجمه گوگل]این جوانان به تب انقلابی مبتلا شده بودند
[ترجمه ترگمان]این جوانان به تب انقلابی مبتلا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was drawn into a maelstrom of revolutionary events.
[ترجمه گوگل]او در گرداب حوادث انقلابی کشیده شد
[ترجمه ترگمان]او در گرداب وقایع انقلابی کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new cancer drug is a revolutionary breakthrough.
[ترجمه گوگل]داروی جدید سرطان یک پیشرفت انقلابی است
[ترجمه ترگمان]داروی جدید سرطان یک پیشرفت انقلابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The revolutionary movement was crushed by the forces of reaction .
[ترجمه گوگل]جنبش انقلابی توسط نیروهای ارتجاع در هم شکست
[ترجمه ترگمان]نیروهای واکنش انقلابی، جنبش انقلابی را درهم شکستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Genetic engineering will have revolutionary consequences for mankind.
[ترجمه گوگل]مهندسی ژنتیک پیامدهای انقلابی برای بشر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]مهندسی ژنتیک می تواند پیامدهایی انقلابی برای نوع بشر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The twentieth century brought about revolutionary changes in our lifestyles.
[ترجمه گوگل]قرن بیستم تغییرات انقلابی در سبک زندگی ما ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم تغییراتی انقلابی در سبک زندگی ما به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The effects of technological development are revolutionary.
[ترجمه گوگل]اثرات توسعه فناوری انقلابی است
[ترجمه ترگمان]اثرات توسعه تکنولوژیکی انقلابی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. 'Land and Liberty' was the rallying cry of revolutionary Mexico.
[ترجمه گوگل]"سرزمین و آزادی" فریاد تجمع مکزیک انقلابی بود
[ترجمه ترگمان]سرزمین و آزادی شعار اصلی مکزیک انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخشی (صفت)
rotary, rotatory, rotational, gyrating, rotating, revolutionary

انقلابی (صفت)
red, solstitial, revolutionary, revolutionist

انقلاب اور (صفت)
revolutionary

انگلیسی به انگلیسی

• one who attempts to overthrow a government or authority, one who takes part in a revolution
pertaining to a revolution; radically new or different, innovative
revolutionary activities are intended to cause a political revolution.
a revolutionary is a person who tries to cause a revolution or who takes part in one.
revolutionary ideas and developments involve great changes in the way something is done or made.

پیشنهاد کاربران

سرنوشت ساز
revolutionary junta:گروه انقلابی
Junta: گروه، دسته، حزب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revolve / revolutionize
✅️ اسم ( noun ) : revolution / revolutionary
✅️ صفت ( adjective ) : revolutionary
✅️ قید ( adverb ) : _
به معنی بزرگ هم میتونه باشه
صفت است که دو معنی دارد:
1 - متحول کننده و دگرگون کننده
2 - انقلابی ( در مورد مسائل سیاسی )
انقلابی
تابو شکنی
ساختار شکن
تغیرتحول بزرگ
ساختار شکن، ساختار شکنانه
متحول کننده
دگرگون کننده
تغییر اساسی و بنیادی به وجود آوردنده
( که منجر به تغییر و تحول اساسی میشود )
( که انقلابی در . . . به وجود می آورد )
advanced
entire
absolute
Noun :
a person who advocates or engages in political revolution
freedom fighter
استقلال طلب
آزادی خواه
( فرد ) انقلابی - انقلاب کننده

تحول آفرین
Noun - countable :
یاغی
سرکش
Rebel
انقلاب انگیز
revolutionary idea
بنیاد برافکنانه_ ساختارشکنانه
انقلاب کننده
تازه و سودآور
Innovative
Novel
Uses new ideas
تغییر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس