صفت ( adjective )
مشتقات: revoltingly (adv.)
مشتقات: revoltingly (adv.)
• (1) تعریف: extremely offensive; disgusting.
• مترادف: abominable, disgusting, nauseating, obnoxious, offensive, repellent, repulsive, sickening
• متضاد: mouthwatering
• مشابه: abhorrent, execrable, horrible, loathsome, odious, putrid, rebarbative, repugnant
• مترادف: abominable, disgusting, nauseating, obnoxious, offensive, repellent, repulsive, sickening
• متضاد: mouthwatering
• مشابه: abhorrent, execrable, horrible, loathsome, odious, putrid, rebarbative, repugnant
- The governor's actions constituted a revolting abuse of power.
[ترجمه گوگل] اقدامات فرماندار به معنای سوء استفاده از قدرت بود
[ترجمه ترگمان] اقدامات فرماندار یک سو استفاده از قدرت را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اقدامات فرماندار یک سو استفاده از قدرت را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The movie was so violent and revolting, I had to leave the theater.
[ترجمه گوگل] فیلم آنقدر خشن و طغیانکننده بود که مجبور شدم سالن را ترک کنم
[ترجمه ترگمان] فیلم آنقدر خشن و نفرت انگیز بود که من مجبور شدم از تئاتر بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فیلم آنقدر خشن و نفرت انگیز بود که من مجبور شدم از تئاتر بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your table manners are revolting.
[ترجمه گوگل] آداب سفره شما طغیان کننده است
[ترجمه ترگمان] رفتار table داره بهم میریزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار table داره بهم میریزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: defiant; rebellious.
• مترادف: defiant, mutinous, rebellious, seditious
• مشابه: disobedient, refractory, revolutionary
• مترادف: defiant, mutinous, rebellious, seditious
• مشابه: disobedient, refractory, revolutionary