revivification

/rɪˌvɪvəfəˈkeɪʃən//riːˌvɪvɪfɪˈkeɪʃən/

معنی: بهوش اوردن، تجدید حیات، باز جان بخشی، رونق تازه
معانی دیگر: باز جان بخشی، تجدید حیات، رونق تازه، بهوش اوردن

جمله های نمونه

1. Revivification of consanguinity for proper upbringing of the individuals and reformation of education on moderate and modern line are essential for instilling tolerance in the subjects.
[ترجمه گوگل]احیای خویشاوندی برای تربیت صحیح افراد و اصلاح آموزش در مسیر معتدل و مدرن برای ایجاد مدارا در دروس ضروری است
[ترجمه ترگمان]ثبت خویشاوندی برای تربیت درست افراد و اصلاح آموزش بر روی خطوط تعدیل و مدرن برای تلقین تحمل در موضوعات ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The return of spring, and the revivification of nature, is a period hailed with uncommon delight.
[ترجمه گوگل]بازگشت بهار، و احیای طبیعت، دوره ای است که با لذتی غیر معمول مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بازگشت بهار و the طبیعت یک دوره با لذت غیرمعمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The characteristics of "ancient history discrimination" have been generalized as "the destruction of ancient history " and "revivification of mythology" in mythology research.
[ترجمه گوگل]ویژگی های «تبعیض تاریخ باستان» به عنوان «تخریب تاریخ باستان» و «احیای اساطیر» در تحقیقات اسطوره شناسی تعمیم داده شده است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های \"تبعیض تاریخی کهن\" به \"نابودی تاریخ کهن\" و \"revivification اساطیر\" در تحقیقات اساطیر تعمیم داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The action is flowing freely, color revivification extremely accurate!
[ترجمه گوگل]عمل آزادانه جریان دارد، احیای رنگ بسیار دقیق است!
[ترجمه ترگمان]این عمل آزادانه جریان دارد، رنگ بسیار دقیق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The article also refers to the processing method of the function parameter such as the chroma uniformity, colour revivification degree and so on.
[ترجمه گوگل]در این مقاله همچنین به روش پردازش پارامتر تابع مانند یکنواختی رنگ، درجه احیای رنگ و غیره اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین به روش پردازش پارامترهای تابع مانند یکنواختی chroma، درجه revivification رنگ و غیره اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He possessed the only known samples of these strains, and he patented his revivification process to further cement his control over them.
[ترجمه گوگل]او تنها نمونه‌های شناخته شده از این گونه‌ها را در اختیار داشت و پروسه احیای خود را برای تثبیت کنترل خود بر آنها به ثبت رساند
[ترجمه ترگمان]او تنها نمونه های شناخته شده این سویه را داشت و او فرآیند revivification را ثبت کرد تا کنترل خود را بر روی آن ها محکم تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Greening have irreplaceable function in the urban compound ecosystem and factors of the ecosystem revivification function.
[ترجمه گوگل]سبز شدن کارکردی بی بدیل در اکوسیستم مرکب شهری و عوامل عملکرد احیای اکوسیستم دارد
[ترجمه ترگمان]Greening عملکرد غیرقابل تعویض را در اکوسیستم ترکیب شهری و عوامل عملکرد اکو سیستم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. EMI's special strategic position and its important role in national economy determine that its development is the impetus of revivification of northeast traditional industrial bases.
[ترجمه گوگل]موقعیت استراتژیک ویژه EMI و نقش مهم آن در اقتصاد ملی مشخص می کند که توسعه آن انگیزه احیای پایگاه های صنعتی سنتی شمال شرق است
[ترجمه ترگمان]EMI موقعیت استراتژیک خاص s و نقش مهم آن در اقتصاد ملی، نشان می دهد که توسعه آن انگیزه ای برای توسعه پایگاه های صنعتی سنتی شمال شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهوش اوردن (اسم)
revivification

تجدید حیات (اسم)
resurgence, rebirth, revitalization, rejuvenescence, renascence, revivification

باز جان بخشی (اسم)
revivification

رونق تازه (اسم)
revivification

انگلیسی به انگلیسی

• resuscitation, act of bringing back to life; renewal, restoration

پیشنهاد کاربران

بپرس