revivalist

/riˈvaɪvəˌlɪst//rɪˈvaɪvəlɪst/

معنی: طرفدار احیای مذهبی
معانی دیگر: احیاگرای مذهبی، برگزار کننده ی جلسات دینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who promotes or conducts religious revivals.

(2) تعریف: one who brings back, or advocates the adoption of, former practices, customs, or the like.
صفت ( adjective )
• : تعریف: suited to or aimed at the purpose of bringing back former beliefs, ideas, or practices.

- They are on a revivalist mission to bring back older methods of farming.
[ترجمه گوگل] آنها در یک ماموریت احیاگر برای بازگرداندن روش های قدیمی تر کشاورزی هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال انجام ماموریت revivalist برای برگرداندن روش های قدیمی کشاورزی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Booth was a revivalist intent on his Christian vocation.
[ترجمه گوگل]بوث یک هدف احیاگر در مسلک مسیحی خود بود
[ترجمه ترگمان]بوث \"یه قصدی برای ماموریت مسیحی خودش بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Colonists had never seen anything before like the revivalist outbreaks that swept the country in the early eighteenth century.
[ترجمه گوگل]استعمارگران تا به حال چیزی شبیه به شیوع احیاگری که کشور را در اوایل قرن هجدهم فرا گرفت، ندیده بودند
[ترجمه ترگمان]Colonists هرگز قبل از ظهور revivalist که در اوایل قرن هجدهم کشور را فرا گرفت، چیزی ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The most visible signs of a growing revivalist spirit appeared in the ministry of James McGready in Kentucky.
[ترجمه گوگل]مشهودترین نشانه های روحیه احیاگر در حال رشد در وزارت جیمز مک گریدی در کنتاکی ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین نشانه های یک روح revivalist رو به رشد در وزارت جیمز McGready در کنتاکی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the dreary new settlements revivalist contests also provided entertainment.
[ترجمه گوگل]در سکونتگاه‌های جدید دلخراش، مسابقات احیاگر نیز سرگرمی را فراهم می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در شهرک های جدید و dreary، مسابقات revivalist نیز برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By 1742 even Yale students embarked on revivalist journeys.
[ترجمه گوگل]در سال 1742 حتی دانشجویان ییل سفرهای احیاگر را آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۴۲ حتی دانشجویان یال نیز سفره ای revivalist را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In parallel, revivalist and Pentecostal churches have proliferated in many parts of Africa, offering spiritual stability in times of uncertainty.
[ترجمه گوگل]به موازات آن، کلیساهای احیاگر و پنطیکاستی در بسیاری از مناطق آفریقا تکثیر شده اند و ثبات معنوی را در زمان عدم اطمینان ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]به موازات، کلیساهای revivalist و Pentecostal در بسیاری از بخش های آفریقا گسترش یافته اند و ثبات روحی در زمان عدم قطعیت ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Writer Anita Brechbill observed in God' s Revivalist magazine that "Most often the Word of the Lord comes to a soul in the ordinary duties of life. "
[ترجمه گوگل]آنیتا برچبیل، نویسنده، در مجله خدای احیاگر مشاهده کرد که "بیشتر اوقات کلام خداوند در وظایف عادی زندگی به روح می رسد "
[ترجمه ترگمان]آنیتا Brechbill نویسنده در مجله revivalist گفت: \" اغلب اوقات کلمه خداوند در وظایف عادی زندگی به روح می رسد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet another competitor is an Islamic revivalist movement, Tablighi Jamaat, rooted in south Asia but active in Africa and Europe, especially Britain.
[ترجمه گوگل]رقیب دیگر یک جنبش احیاگر اسلامی به نام جماعت تبلیغی است که ریشه در جنوب آسیا دارد اما در آفریقا و اروپا به ویژه بریتانیا فعال است
[ترجمه ترگمان]با این حال، رقیب دیگر جنبش revivalist اسلامی، جماعت تبلیغی است که در جنوب آسیا ریشه دارد اما در آفریقا و اروپا، به خصوص بریتانیا فعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thank you. Mr. revivalist. I'll hit always the message and obtain back to you se soon for feasible.
[ترجمه گوگل]متشکرم آقای احیاگر من همیشه پیام را می زنم و به زودی برای امکان پذیر شدن با شما تماس خواهم گرفت
[ترجمه ترگمان] ممنون \"آقای\" revivalist من همیشه به شما پیغام خواهم داد و به زودی به شما خواهم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These days, the major platform for revivalist Islam is no longer the madrasa but the web, an area in which Mariam was a specialist and through which she may have been pursuing a secret life.
[ترجمه گوگل]این روزها، بستر اصلی اسلام احیاگر دیگر مدرسه نیست، بلکه وب است، حوزه ای که مریم در آن متخصص بود و احتمالاً از طریق آن زندگی مخفیانه ای را دنبال می کرد
[ترجمه ترگمان]این روزها، سکوی اصلی برای revivalist اسلام دیگر مدرسه نیست، بلکه وب سایتی است که در آن مریم متخصص بوده و از طریق آن ممکن است به دنبال یک زندگی مخفی بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They attended a revivalist meeting and became born-again Christians.
[ترجمه گوگل]آنها در یک جلسه احیاگر شرکت کردند و دوباره مسیحی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک نشست revivalist شرکت کردند و دوباره مسیحی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Revivalist Islamic groups are amongst the most deadly.
[ترجمه گوگل]گروه های اسلامی احیاگر از مرگبارترین گروه ها هستند
[ترجمه ترگمان]revivalist گروه اسلامی در میان کشتگان قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Khan lost his seat in the 1991 elections, when a Hindu revivalist wave swept his constituency.
[ترجمه گوگل]خان کرسی خود را در انتخابات 1991 از دست داد، زمانی که موج احیاگر هندو حوزه انتخابیه او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]خان کرسی خود را در انتخابات سال ۱۹۹۱ از دست داد، زمانی که موج revivalist هندو بر حوزه انتخاباتی اش غلبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A new voice has interrupted and is howling slogans like a revivalist preacher.
[ترجمه گوگل]صدای جدیدی قطع شده و مانند واعظی احیاگر شعار می دهد
[ترجمه ترگمان]صدای جدیدی حرف او را قطع کرده و شعار را مثل یک واعظ revivalist زوزه می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرفدار احیای مذهبی (اسم)
revivalist

انگلیسی به انگلیسی

• one who organizes or attends meetings intended to increase religious belief (christianity)
a revivalist is a person who tries to make a particular religion more popular and more influential. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...the religious revivalist movements. ...a revivalist ministry.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revive / revivify
✅️ اسم ( noun ) : revival / revivalism / revivalist
✅️ صفت ( adjective ) : revivalist
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس