revisionist

/riˈvɪʒəˌnɪst//rɪˈvɪʒənɪst/

تجدید نظرطلب، بازبین گرای، بازبینگرای تجدید نظر طلبانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who revises or supports revision, esp. of some religious or political doctrine or practice.

- The revisionists are attempting to rewrite history and deny the evils that were done under the former regime.
[ترجمه گوگل] رویزیونیست ها تلاش می کنند تا تاریخ را بازنویسی کنند و شرارت هایی را که در رژیم سابق انجام شد، انکار کنند
[ترجمه ترگمان] The تلاش می کنند تا تاریخ را بازنویسی کنند و بلاهایی را که در رژیم سابق به سر می برند را تکذیب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning revisionists, or their ideas or work.

جمله های نمونه

1. This revisionist thesis departs even further from Marxist assertions.
[ترجمه گوگل]این تز تجدیدنظر طلبانه حتی از ادعاهای مارکسیستی فاصله می گیرد
[ترجمه ترگمان]این thesis revisionist حتی بیشتر از اظهارات مارکسیستی دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Revisionist historians have questioned the accepted version of events.
[ترجمه گوگل]مورخان رویزیونیست روایت پذیرفته شده رویدادها را زیر سوال برده اند
[ترجمه ترگمان]تاریخ نویسان revisionist نسخه پذیرفته شده این رویدادها را زیر سوال برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Another central plank in this revisionist argument was that there was no such thing as the popular will.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نکات اصلی در این بحث تجدیدنظر طلبانه این بود که چیزی به نام اراده عمومی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]یک تخته مرکزی دیگر در این argument revisionist این بود که چنین چیزی به عنوان اراده عمومی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hazony's history is revisionist in the truest sense.
[ترجمه گوگل]تاریخ هازونی به معنای واقعی تجدیدنظر طلبانه است
[ترجمه ترگمان]تاریخ Hazony با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both currents of revisionist work, then, contradict liberal optimism about the prospects of social stability in the countryside.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر دو جریان کار رویزیونیستی با خوش بینی لیبرالی در مورد چشم انداز ثبات اجتماعی در روستاها در تضاد هستند
[ترجمه ترگمان]سپس هر دو جریان های کاری revisionist در تناقض با خوش بینی لیبرال در مورد چشم اندازه ای ثبات اجتماعی در ییلاقات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was revisionist hooey and Costner came out of it with a coronation.
[ترجمه گوگل]این هوی رویزیونیست بود و کاستنر با تاجگذاری از آن بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]ضم نا این موضوع فقط یک مشت چرندیات بود و کاستنر با تاج گذاری از آن بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the light of revisionist work it is difficult to treat Nicholas's resistance to liberal reform as a matter of chance or historical accident.
[ترجمه گوگل]در پرتو کار رویزیونیستی، دشوار است که مقاومت نیکلاس در برابر اصلاحات لیبرالی را به عنوان یک موضوع تصادفی یا تصادفی تاریخی در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]در پرتو کار revisionist، رفتار با مقاومت نیکلای در برابر اصلاحات لیبرال به عنوان یک مساله تصادفی یا تصادفی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This apologetic use of revisionist history is, however, so full of pitfalls that it, too, deserves critical attention.
[ترجمه گوگل]با این حال، این استفاده معذرت‌آمیز از تاریخ تجدیدنظرطلب آن‌قدر پر از دام است که آن نیز شایسته توجه انتقادی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این استفاده از history revisionist در اینجا پر از مشکلاتی است که آن هم سزاوار توجه انتقادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The final focus of revisionist research is upon the sequel to October.
[ترجمه گوگل]تمرکز نهایی پژوهش تجدیدنظر طلبانه بر عاقبت اکتبر است
[ترجمه ترگمان]تمرکز نهایی روی revisionist روی ادامه آن تا اکتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To account for this process revisionist work has focused attention on the experience of students in higher education.
[ترجمه گوگل]برای توضیح این فرآیند، کار تجدیدنظر طلبانه توجه را بر تجربه دانشجویان در آموزش عالی متمرکز کرده است
[ترجمه ترگمان]توجه به این فرآیند revisionist روی تجربه دانش آموزان در آموزش عالی تمرکز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This temporary development fostered both revisionist and defeatist views of the proletarian revolution in the imperialist countries.
[ترجمه گوگل]این تحول موقت، دیدگاه‌های رویزیونیستی و شکست‌گرایانه انقلاب پرولتری را در کشورهای امپریالیستی پرورش داد
[ترجمه ترگمان]این توسعه موقتی هم revisionist و هم دیدگاه های defeatist از انقلاب کارگری در کشورهای استعمارگر را پرورش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Apologists wishing to exploit a revisionist history of science invariably stress the profoundly religious orientation of many prominent scientists.
[ترجمه گوگل]عذرخواهانی که مایلند از تاریخ علم تجدیدنظرطلبانه بهره برداری کنند، همواره بر جهت گیری عمیق مذهبی بسیاری از دانشمندان برجسته تأکید می کنند
[ترجمه ترگمان]apologists که مایل به بهره برداری از یک history revisionist علم است همواره بر جهت گیری عمیقا مذهبی بسیاری از دانشمندان برجسته تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Among western specialists many revisionist arguments have begun to gain a wide measure of acceptance.
[ترجمه گوگل]در میان متخصصان غربی، بسیاری از استدلال‌های تجدیدنظرطلبانه به طور گسترده‌ای مورد پذیرش قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]در بین متخصصان غربی بسیاری از مباحثات revisionist شروع به به دست آوردن یک معیار بزرگ پذیرش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The work of revisionist economic historians credits the tsarist economy in the years before the war with impressive growth.
[ترجمه گوگل]کار مورخان اقتصادی رویزیونیست اقتصاد تزاری را در سال‌های قبل از جنگ با رشد چشمگیر می‌داند
[ترجمه ترگمان]کار of های اقتصادی روی اقتصاد تزارها در سال های قبل از جنگ با رشد چشمگیر اعتبار بخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who advocates the reform of long-standing policies and beliefs; member of an anti-marxist movement which stresses evolution and reform over revolution and radical change

پیشنهاد کاربران

someone who examines and tries to change existing beliefs about how events happened or what their importance or meaning is:
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revise
✅️ اسم ( noun ) : revision / revisionism / revisionist
✅️ صفت ( adjective ) : revisionist / revisory
✅️ قید ( adverb ) : _
someone who examines and tries to change existing beliefs about how events happened or what their importance or meaning is
اسم/ تجدید نظر طلب، بازنگرش گر
revisionists within the Communist Party
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/revisionist?q=revisionist
تجدیدنظر طلب
( GRE )
revisionist = innovative
سازشکار
بازنگرانه
اصلاح طلب
مصالحه طلب، در مقابل رادیکال

بپرس