• (2)تعریف: to improve or correct a new edition of (a book or text). • مترادف: emend, emendate, redact, redraft, rework, rewrite • مشابه: blue-pencil, correct, edit, recast, redo, update
جمله های نمونه
1. to revise a text
متن را اصلاح کردن
2. to revise tax rates
میزان مالیات ها را تغییر دادن
3. My family revised its weekend plans when the weather turned hazy.
[ترجمه محمد کاشی] وقتی هوا مه آلود شد، خانواده ی من برنامه آخر هفته شون رو بازبینی کردند.
|
[ترجمه گوگل]وقتی هوا مه آلود شد، خانواده من برنامه های آخر هفته خود را اصلاح کردند [ترجمه ترگمان]زمانی که هوا مه آلود شد خانواده ام طرح های آخر هفته خود را بازبینی کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The dictionary was revised and then published in a more expensive edition.
[ترجمه گوگل]فرهنگ لغت اصلاح شد و سپس در نسخه گرانتری منتشر شد [ترجمه ترگمان]فرهنگ لغت مورد بازبینی قرار گرفت و سپس در یک نسخه پر هزینه چاپ شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Under the revised rules, Shane was eliminated from competing.
[ترجمه گوگل]طبق قوانین اصلاح شده، شین از رقابت حذف شد [ترجمه ترگمان]به موجب قانون اصلاح شده شین از رقابت حذف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The government may need to revise its policy in the light of this report.
[ترجمه فرزاد خدری] دولت نیازمند بازبینی سیاست خود در مورد شفاف سازی این گزارش است
|
[ترجمه داوود شفیعی] با توجه به این گزارش، شاید لازم باشد که دولت در سیاست خود تجدیدنظر کند.
|
[ترجمه آزاده] دولت نیازمند این است که سیاست خود را در شفاف سازی این گزارش مورد بازبینی قرار دهد
|
[ترجمه گوگل]دولت ممکن است نیاز به تجدید نظر در سیاست خود در پرتو این گزارش داشته باشد [ترجمه ترگمان]دولت ممکن است نیاز به بازبینی سیاست خود در پرتو این گزارش داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He soon came to revise his opinion of the profession.
[ترجمه گوگل]او به زودی آمد تا نظر خود را در مورد این حرفه تجدید نظر کند [ترجمه ترگمان]به زودی نظر خود را درباره این شغل اصلاح کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His helpfulness today has made me revise my original opinion/impression of him.
[ترجمه گوگل]کمک امروز او باعث شد که نظر/تصور اصلی خود را از او تجدید نظر کنم [ترجمه ترگمان]هم کاری او امروز باعث شده است که من عقیده و عقیده اصلی خود را در مورد او مورد تجدید نظر قرار دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I can see I will have to revise my opinions of his abilities now.
[ترجمه گوگل]می بینم که اکنون باید نظرات خود را در مورد توانایی های او تجدید نظر کنم [ترجمه ترگمان]من می توانم ببینم که در حال حاضر مجبورم عقاید خود را در مورد توانایی های او تجدید کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You must revise for the examination.
[ترجمه فربد] باید برای امتحان خودت را اماده کنی
|
[ترجمه گوگل]برای معاینه باید تجدید نظر کنید [ترجمه ترگمان]باید تجدید نظر کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If you don't revise, you run the risk of failing.
[ترجمه فربد] اکر خودت را برای امتحان اماده نکنی و خوب درس نخوانی، ممکن است نمره نیاوری و بیفتی
|
[ترجمه گوگل]اگر تجدید نظر نکنید، با خطر شکست مواجه خواهید شد [ترجمه ترگمان]اگر دوباره تجدید نظر نکنی، خطر شکست را به خطر می اندازی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'll have to revise my ideas about Tom.
[ترجمه گوگل]من باید ایده هایم را در مورد تام تجدید نظر کنم [ترجمه ترگمان]باید نظرت راجع به تام را اصلاح کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I can't come out tonight. I have to revise.
[ترجمه نیکو] امشب نمی توانم بیرون بیایم باید ( درس هایم را ) مرور کنم.
|
[ترجمه گوگل]امشب نمیتونم بیام بیرون باید تجدید نظر کنم [ترجمه ترگمان]امشب نمی توانم بیرون بیایم باید تجدید نظر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His publishers made him revise his manuscript three times.
[ترجمه گوگل]ناشرانش او را مجبور کردند دستنوشتهاش را سه بار اصلاح کند [ترجمه ترگمان]ناشران او او را سه بار مورد تجدید نظر قرار دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I have to revise for maths.
[ترجمه فرشته عاج] من باید ریاصی را بادقت مرور کنم.
|
[ترجمه مرجان] من باید ریاضی را مرور کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید برای ریاضی تجدید نظر کنم [ترجمه ترگمان]من باید برای ریاضیات اصلاح کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. We may have to revise this figure upwards.
[ترجمه گوگل]ممکن است مجبور شویم این رقم را به سمت بالا اصلاح کنیم [ترجمه ترگمان]ممکن است ما باید این رقم را به سمت بالا مورد بازبینی قرار دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. I've got to revise my geography.
[ترجمه مرجان] من باید جغرافیا را مرور کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید جغرافیای خود را اصلاح کنم [ترجمه ترگمان]باید در جغرافیا تجدید نظر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Don't revise a few topics to the exclusion of all others.
[ترجمه گوگل]برخی از موضوعات را به استثنای موضوعات دیگر بازبینی نکنید [ترجمه ترگمان]برخی از موضوعات را به استثنای موارد دیگر مورد بازبینی قرار ندهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. You should revise your opinion of him.
[ترجمه گوگل]شما باید نظر خود را در مورد او تجدید نظر کنید [ترجمه ترگمان]باید در نظر تو در مورد اون تجدید نظر کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• make changes in order to improve something; edit, correct; produce an updated or corrected version act of making changes, alteration; proof sheet made to verify changes made and check for additional errors if you revise something, you alter it in order to make it better or more correct. when you revise for an examination, you read things again in order to learn them thoroughly.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم vis ( به صورت vid هم گاهی نوشته میشه ) 📌 این ریشه، معادل "see, " "look at, " و "observe" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "see, " "look at, " یا "observe" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 vision: the ability or power to see 🔘 visual: pertaining to seeing or sight 🔘 visible: able to be seen 🔘 invisible: not able to be seen 🔘 television: a device that allows you to see images from afar 🔘 advise: to provide guidance based on how you see a situation 🔘 visit: to go and see someone in person 🔘 visitor: a person who comes to see someone or somewhere 🔘 video: moving images seen on a screen 🔘 provider: one who ensures you have what you need, seen as their responsibility 🔘 evidence: items observed or presented in a court to support a claim 🔘 revise: to look over again and make changes
باز نگاری کردن
مرور کردن، بازبینی کردن بازبینی، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، بازرگانی: تجدید نظر
۱. تغییر دادن اصلاح کردن to revise something modify / reconsider / review متضاد: confirm / retain ۲. به معنی مرور کردن to revise ( for ) something go over / memorize something / study ۳. به معنای ویرایش کردن amend / correct / edit متضاد : preserve
تحریف هم میشه مثلا. Revise history
اصلاح کردن
برای امتحان خوندن to study for an exam
revise ( v ) ( rɪˈvaɪz ) =to change your opinions or plans, for example because of sth you have learned =to change sth, such as a book, in order to correct or improve it, revision ( n ) ( rɪˈvɪʒn )
The process of studying sth again to prepare for an exam
( فعل ) 1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن 2 - برای امتحان خواندن
اصلاح کردن، مرور کردن، مطالعه کردن
بازنگری
review, study
زیبا ترین معادل فارسی براش : اصلاح کردن ( البته در انگلیسی امریکایی چون بریتیش دوتا معنی داره معنی دیگش نزدیک به تجدید نظر کردن هم هست ) revision هم اسمشه correct تصحیح کردن improve بهبود بخشیدن edit ویرایش کردن