reversion

/rɪˈvɜːrʒən//rɪˈvɜːʃn̩/

معنی: عود، رجوع، ترجمه مجدد، برگشتگی بعقب
معانی دیگر: برگشت، وارون روی، وارون گردی، حرکت معکوس، بازگشت، عودت، رجعت، پسگشت، (زیست شناسی) تباردیسی (رجوع شود به: atavism)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: reversional (adj.), reversionally (adv.)
(1) تعریف: the act or an instance of turning back to a former condition, belief, practice, or the like.
مشابه: relapse, return

(2) تعریف: a turning or being turned away from something; reversal.

(3) تعریف: in biology, the return to an earlier form or type; atavism.

(4) تعریف: in law, the return of property or other right, such as future possession or succession, to the grantor or his heirs.

جمله های نمونه

1. I'm trying to prevent the reversion of my garden to nature.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم از بازگشت باغم به طبیعت جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم از فکر کردن باغ به طبیعت جلوگیری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is a reversion to the system under which the Royals were paid for nearly 300 years.
[ترجمه گوگل]این بازگشت به سیستمی است که بر اساس آن خانواده سلطنتی برای نزدیک به 300 سال حقوق می گرفتند
[ترجمه ترگمان]این یک بازگشت به سیستمی است که در آن the به مدت تقریبا ۳۰۰ سال پرداخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new procedures are being seen as a reversion to old, inefficient ways of working.
[ترجمه گوگل]رویه‌های جدید به عنوان بازگشتی به روش‌های قدیمی و ناکارآمد کار در نظر گرفته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]روش های جدید به عنوان بازگشت به روش های قدیمی و ناکافی در حال کار تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Enforcement following assignment of the reversion Liability of T towards L2 and vice-versa rests upon a statutory basis.
[ترجمه گوگل]اجرای پس از تخصیص بدهی برگشتی T به L2 و بالعکس بر مبنای قانونی استوار است
[ترجمه ترگمان]اعمال اجرایی پس از واگذاری مسئولیت بازگشت به L۲ و بالعکس، بر مبنای قانونی استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Romer and Rosenthal assume that the reversion level is exogenous.
[ترجمه گوگل]رومر و روزنتال فرض می کنند که سطح برگشتی برون زا است
[ترجمه ترگمان]Romer و Rosenthal فرض می کنند که سطح بازگشت، exogenous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But this was not a reversion to the pattern and processes of concentration typical of the 1950s.
[ترجمه گوگل]اما این بازگشتی به الگو و فرآیندهای تمرکز معمولی دهه 1950 نبود
[ترجمه ترگمان]اما این تبدیل به الگو و فرآیندهای تراکم در دهه ۱۹۵۰ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In Fig. 11-9 assume that the reversion level is.
[ترجمه گوگل]در شکل 11-9 فرض کنید که سطح بازگشتی است
[ترجمه ترگمان]در شکل ۹ - ۱۱ فرض کنید که سطح برگشت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beckham's arrival brought a reversion to a more familiar 4-4-2 with the substitute on the right wing.
[ترجمه گوگل]ورود بکهام باعث بازگشت به 4-4-2 آشناتر با بازیکن تعویضی در جناح راست شد
[ترجمه ترگمان]ورود بکهام به بازگشت بکهام با جایگزینی جناح راست به ۴ - ۴ - ۴ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the reversion level is, the median voter may vote for an output of almost.
[ترجمه گوگل]اگر سطح بازگشت باشد، رای‌دهندگان میانه ممکن است به خروجی تقریباً رأی دهند
[ترجمه ترگمان]اگر سطح برگشت پذیری باشد، رای دهندگان میانه ممکن است برای خروجی تقریبا یک سان رای دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Symptoms of reversion to primitive superstition about death are contemporaneous with Romanticism.
[ترجمه گوگل]نشانه های بازگشت به خرافات بدوی در مورد مرگ با رمانتیسیسم همزمان است
[ترجمه ترگمان]نشانه های بازگشت به خرافات ابتدایی در مورد مرگ همزمان با رمانتیسیسم و همزمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many Stags have undergone reversion transplants in the quest for originality.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گوزن ها در جستجوی اصالت تحت پیوندهای برگشتی قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از Stags در تلاش برای اصالت، پیوند مجدد را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet, as much as reversion to primitivism, so settling back into childhood enjoyment and innocence was undesirable to Eliot.
[ترجمه گوگل]با این حال، به همان اندازه که بازگشت به ابتدایی گرایی، سکونت دوباره در لذت و معصومیت دوران کودکی برای الیوت نامطلوب بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به همان اندازه که به primitivism فکر می کردم، پس از برگشتن به دوران کودکی و معصومیت از الیوت خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pottz marks a reversion to unreconstructed virility symbol.
[ترجمه گوگل]پوتز نشان دهنده بازگشت به نماد مردانگی بازسازی نشده است
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به قدرت فکر کردن به قدرت مردانگی تو بستگی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps it was a reversion to humane behaviour after Stalin's terror techniques.
[ترجمه گوگل]شاید این بازگشت به رفتار انسانی پس از تکنیک های ترور استالین بود
[ترجمه ترگمان]شاید این تبدیل به رفتار انسانی پس از تکنیک های ترور استالین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عود (اسم)
backset, recurrence, relapse, lute, reversion, regression, recidivism, recrudescence

رجوع (اسم)
reference, reversion, respect, referral

ترجمه مجدد (اسم)
reversion

برگشتگی بعقب (اسم)
reversion

تخصصی

[علوم دامی] ظهور یک صفت در یک فرد که در فامیل های دور او وجود داشته ولی اخیراً در خویشاوندانش دیده نشده است .
[حقوق] حق انتفاع مجدد مالک اصلی در ملک، پس از انقضای مدت واگذاری (در انتقال موقت ملک)
[ریاضیات] ارجاع، عکس، عود، انعکاس، تبدیل، تبدیل واحد، تحویل
[خاک شناسی] برگشت پذیری
[پلیمر] برگشت

انگلیسی به انگلیسی

• act of turning something the opposite way; act of returning to a previous condition; return of property to its owner after the occurrence of a particular event (law)
reversion to a former state, system, or kind of behaviour is a change back to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The process of returning to a previous state or condition ↩️
🔍 مترادف: Return
✅ مثال: The house's reversion to its original owner was finalized after the legal battle. 🐎
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revert
✅️ اسم ( noun ) : reversion
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
متون حقوقی:
انتقال مشروط
reversion ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: برگشت 4
تعریف: ← جهش برگشتی

بپرس