reversibility


نق­ پذیری، امکان برگشت

جمله های نمونه

1. Reversibility depends on the severity of the damage to the brain.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری بستگی به شدت آسیب وارده به مغز دارد
[ترجمه ترگمان]وابستگی به شدت آسیب به مغز بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The successful application of reversibility to liquid volume problems is not attained until about age
[ترجمه گوگل]کاربرد موفقیت آمیز برگشت پذیری برای مشکلات حجم مایع تا حدود سن به دست نمی آید
[ترجمه ترگمان]کاربرد موفق of به مشکلات حجم مایع تا به سن سالگی به دست نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Either reversibility by inversion or reciprocity is sufficient to ensure understanding.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری با وارونگی یا متقابل بودن برای اطمینان از درک کافی است
[ترجمه ترگمان]در هر دو حالت وارونگی و عمل متقابل برای حصول اطمینان از درک کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A child must attain reversibility, learn to decenter perceptions, and be able to follow transformations.
[ترجمه گوگل]یک کودک باید برگشت پذیری داشته باشد، بیاموزد که ادراکات را متمرکز کند و بتواند تحولات را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]یک کودک باید به reversibility دست یابد، درک decenter را یاد بگیرد و قادر به پیروی از تبدیلات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به ماندگاری عقب ماندگی شدید بستگی دارد در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است
[ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One logical operation, already discussed, is reversibility.
[ترجمه گوگل]یکی از عملیات منطقی که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، برگشت پذیری است
[ترجمه ترگمان]یک عملیات منطقی که قبلا بحث شد، reversibility است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These characteristics are egocentrism, centration, a lack of reversibility, and the inability to follow transformations.
[ترجمه گوگل]این ویژگی ها عبارتند از خود محوری، تمرکز، عدم برگشت پذیری و ناتوانی در پیگیری تحولات
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها عبارتند از: egocentrism، centration، فقدان of، و ناتوانی در پیروی از تبدیلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most important, the concrete operational child attains reversibility of mental operations.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، کودک عملیاتی مشخص به برگشت پذیری عملیات ذهنی دست می یابد
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه اینکه، کودک عملیاتی بتن به reversibility از عملیات های ذهنی می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reversibility must therefore be invented by the child.
[ترجمه گوگل]بنابراین برگشت پذیری باید توسط کودک اختراع شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین کودک باید توسط کودک اختراع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Airway responsiveness and reversibility of airway obstruction were determined in 31 patients with asthma by bronchial histamine provocation test and bronchodilator test.
[ترجمه گوگل]پاسخ دهی راه هوایی و برگشت پذیری انسداد راه هوایی در 31 بیمار مبتلا به آسم با آزمایش تحریک هیستامین برونش و تست گشادکننده برونش تعیین شد
[ترجمه ترگمان]واکنش Airway و reversibility راه تنفسی در ۳۱ بیمار با آسم by histamine provocation و تست bronchodilator تعیین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How do you balance reversibility with other concerns, such as speed of development, performance, clarity, simplicity?
[ترجمه گوگل]چگونه برگشت پذیری را با سایر نگرانی ها، مانند سرعت توسعه، عملکرد، وضوح، سادگی متعادل می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چگونه با نگرانی های دیگری مانند سرعت توسعه، عملکرد، وضوح، سادگی و سادگی تعادل برقرار کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moreover, we analyze explicitly selection of weighted function, reversibility of A matrix, confirm of radius of influencing domain and characteristic of interpolating function and so on.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما به طور صریح انتخاب تابع وزنی، برگشت پذیری ماتریس A، تأیید شعاع دامنه تأثیرگذار و ویژگی تابع درونیابی و غیره را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما به طور واضح انتخاب تابع وزنی، reversibility از یک ماتریس، تایید شعاع دامنه موثر و مشخصه تابع پاداش و غیره را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All we may expect of time is its reversibility.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که ممکن است از زمان انتظار داشته باشیم، برگشت پذیری آن است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که ممکن است انتظار داشته باشیم reversibility آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No, power seduces by virtue of the reversibility that haunts it, and on which a minor cycle is instituted.
[ترجمه گوگل]نه، قدرت به دلیل برگشت پذیری که آن را آزار می دهد و چرخه کوچکی بر آن نهاده می شود، اغوا می کند
[ترجمه ترگمان]نه، قدرت به فضیلت the که آن را دنبال می کند، و در آن یک چرخه کوچک آغاز می شود، seduces
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The composite material still possessed good reversibility of color change and stability of thermochromism temperature after 500 thermochromic experiments.
[ترجمه گوگل]ماده کامپوزیت پس از 500 آزمایش ترموکرومیک هنوز دارای برگشت پذیری خوبی از تغییر رنگ و ثبات دمای ترموکرومیسم بود
[ترجمه ترگمان]مواد مرکب هنوز دارای ویژگی های خوب تغییر رنگ و ثبات درجه حرارت thermochromism بعد از ۵۰۰ آزمایش thermochromic بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] برگشت پذیری
[نساجی] برگشت پذیری
[ریاضیات] برگشت پذیری، قابلیت برگشت

انگلیسی به انگلیسی

• ability to be overturned; ability to be revoked; ability to be performed forwards or backwards

پیشنهاد کاربران

/rɪˌvɜːrsəˈbɪlɪti/
Reversibility refers to the ability of a process, action, or function to be undone or reverted to its original state.
✍️قابلیت بازگشت پذیری به توانایی یک فرآیند، عمل یا تابع برای برگرداندن یا بازگشت به حالت اولیه خود.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️به طور مجازی، بازگشت پذیری می تواند نماد انعطاف پذیری، سازگاری یا پتانسیل تغییر و اصلاح باشد
👈مترادف: Reversal, invertibility, undoability
👇مثال؛
1. In thermodynamics, a reversible process is an idealized process that never occurs in nature.
2. The reaction between nitrogen and hydrogen to form ammonia is a reversible reaction.
3. Reversible computing aims to create computational processes that can be undone to save energy.

در فلسفه به معنی انصاف است
عود کردن بیماری
reversibility ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بازگشت پذیری
تعریف: در نظریۀ رشد شناختی پیاژه، فعالیتی ذهنی که زنجیره ای از رویدادها را وارونه می کند یا حالت تغییریافته ای از امور را به وضعیت اولیۀ خود بازمی گرداند
برگشت پذیری