reverently


با احترام، مودبانه

جمله های نمونه

1. they prayed reverently
با خضوع و خشوع دعا کردند.

2. He laid the wreath reverently in front of the memorial.
[ترجمه گوگل]تاج گل را با احترام در مقابل بنای یادبود گذاشت
[ترجمه ترگمان]او تاج گل را در جلوی مراسم یادبود گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He gazed reverently at the handiwork.
[ترجمه گوگل]او با احترام به کار دستی خیره شد
[ترجمه ترگمان]با احترام به این کار خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Customs officer closed the door softly, almost reverently, leaving her and the newcomer alone.
[ترجمه گوگل]افسر گمرک در را به آرامی و تقریباً محترمانه بست و او و تازه وارد را تنها گذاشت
[ترجمه ترگمان]افسر گمرک آهسته در را بست و تقریبا با احترام او و تازه وارد را تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Angels danced in the air and settled reverently into their alcoves.
[ترجمه گوگل]فرشتگان در هوا رقصیدند و با احترام در طاقچه های خود مستقر شدند
[ترجمه ترگمان]فرشتگان در هوا می رقصیدند و با احترام در گوشه و کنار their می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her day has been celebrated most reverently every year, and the day of her translation has been particularly blessed.
[ترجمه گوگل]روز او هر سال با احترام بیشتری جشن گرفته می شود و روز ترجمه او از برکت خاصی برخوردار بوده است
[ترجمه ترگمان]هر سال با همه احترام و احترام جشن گرفته می شود و روز ترجمه او به طور خاص مورد رحمت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He'd pull the shirt out of the bag reverently and comment on its features.
[ترجمه گوگل]او پیراهن را با احترام از کیف بیرون می آورد و در مورد ویژگی های آن نظر می داد
[ترجمه ترگمان]او پیراهنش را از روی کیف کنار کشید و در مورد ویژگی های آن اظهار نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These were handed down reverently from one generation to the next and treasured as family heirlooms.
[ترجمه گوگل]اینها با احترام از نسلی به نسل دیگر منتقل شدند و به عنوان میراث خانوادگی نگهداری شدند
[ترجمه ترگمان]این ها از نسلی به نسل دیگر، که میراث خانوادگی او بود، احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let us now very reverently examine ourselves as we partake of the bread and wine.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید اکنون با احترام خود را در حین خوردن نان و شراب بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]اکنون به همان اندازه که با نان و شراب سهیم می شویم، خود را با احترام آزمایش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pork gazed at it reverently and slowly delight spread over his face.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک با احترام به آن خیره شد و به آرامی لذت روی صورتش پخش شد
[ترجمه ترگمان]پو رک با خوشحالی به آن نگاه کرد و به آرامی روی صورتش نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He treated her with exceeding deference, rose reverently to open and shut doors for her.
[ترجمه گوگل]او با احترام فوق العاده با او رفتار کرد، با احترام برخاست تا درها را برای او باز و بسته کند
[ترجمه ترگمان]با احترام زیادی با او رفتار کرد، با احترام از جا برخاست تا درها را باز کند و در را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It Reverently speaking, God could have used a daffodil, if that was all Samson had.
[ترجمه گوگل]با احترام، خدا می‌توانست از گل نرگس استفاده کند، اگر این تمام چیزی بود که سامسون داشت
[ترجمه ترگمان]اگر سام سون بود می توانست از یک گل نرگس زرد رنگ استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I put the book reverently back in its place.
[ترجمه گوگل]کتاب را با احترام سر جایش گذاشتم
[ترجمه ترگمان]کتاب را با احترام به جایش گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then slowly, reverently, I inserted the key and wound the clock It'sprang to life.
[ترجمه گوگل]سپس به آرامی، با احترام، کلید را وارد کردم و ساعت را زخمی کردم، زنده شد
[ترجمه ترگمان]سپس آهسته، با احترام، کلید را داخل گذاشتم و ساعت را به جای خود گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• respectfully, with veneration, deferentially

پیشنهاد کاربران

خاشعانه، خاضعانه، ستایس آمیز، آرزومندانه، تحسین برانگیز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : revere
اسم ( noun ) : reverence
صفت ( adjective ) : reverent/ reverential
قید ( adverb ) : reverently / reverentially

بپرس