reverentially


محترمانه، بااحترام

جمله های نمونه

1. He reverentially returned the novel to a glass-fronted bookcase.
[ترجمه گوگل]او با احترام این رمان را به یک قفسه کتاب شیشه ای برگرداند
[ترجمه ترگمان]او کتاب رمان را به یک قفسه شیشه ای fronted پس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She lowered her voice reverentially .
[ترجمه گوگل]با احترام صدایش را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]صدایش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now they are being embalmed - dutifully and reverentially, as befits faithful but defunct servitors of mankind.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها را مومیایی می کنند - با تکریم و احترام، همانطور که شایسته خدمتکاران وفادار اما از بین رفته بشریت است
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها با وظیفه شناسی و reverentially، چنانکه شایسته خادم وفادار اما از کار رفته بشر است، تدهین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was low-pitched and reverentially modulated, a nice, crisp, modest baritone.
[ترجمه گوگل]صدای آن کم بود و با احترام مدوله شده بود، یک باریتونی زیبا، واضح و متواضع
[ترجمه ترگمان]صدای آرام و گوش خراش بود، صدایی گرم و نرم و فروتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Said spoke of him reverentially - of his "redoubtable medical expertise and remarkable humanity" that kept him going during his darkest times, and there were many.
[ترجمه گوگل]سعید با احترام از او صحبت کرد - از "تخصص پزشکی غیرقابل انکار و انسانیت قابل توجه" او که او را در تاریک ترین دوران زندگی اش نگه داشت، و تعداد زیادی هم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]سعید از او به عنوان \"متخصص پزشکی جدی و انسانی قابل توجه\" سخن گفت که او را در زمان تاریک ترین اوقات خود نگه داشت و افراد بسیاری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every piece of Wilson's masterwork is reverentially placed back together.
[ترجمه گوگل]هر قطعه از شاهکارهای ویلسون با احترام در کنار هم قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]هر قطعه مهم کار ویلسون در کنار هم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fear him means to live reverentially according to the mind and heart of God.
[ترجمه گوگل]از او بترسید یعنی با احترام مطابق با عقل و قلب خدا زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]از او بیم دارد که با توجه به ذهن و قلب خداوند زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quietly, almost reverentially, I closed the door and, taking a purposeful deep breath, I walked back along and out through the front door, turned and slammed it shut on my old life.
[ترجمه گوگل]بی سر و صدا، تقریباً محترمانه، در را بستم و با یک نفس عمیق هدفمند، از در ورودی عقب و بیرون رفتم، برگشتم و آن را بر روی زندگی قدیمی ام بستم
[ترجمه ترگمان]آهسته، تقریبا reverentially، در را بستم و نفس عمیقی کشیدم، برگشتم و از در جلویی بیرون رفتم، چرخیدم و آن را محکم روی زندگی قدیمیم محکم بستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The children hold their palms together reverentially to receive my offerings of candy.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها با احترام، کف دست‌هایشان را به هم می‌گیرند تا نبات‌های من را دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها کف دست خود را روی هم می گذارند تا offerings را از من بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He grinds the stub down carefully and looks at it an instant reverentially.
[ترجمه گوگل]خرده را با دقت پايين مي كند و يك لحظه با احترام به آن نگاه مي كند
[ترجمه ترگمان]او ته سیگار را با دقت خرد می کند و یک لحظه به آن نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When the tree spirit recognizes the baby's Buddhahood to come, he appears from the trunk, and reverentially folds his hands, worshipping the child.
[ترجمه گوگل]هنگامی که روح درخت بودایی نوزاد را تشخیص می دهد، از تنه ظاهر می شود و با احترام دست هایش را جمع می کند و کودک را پرستش می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که روح درخت the را تشخیص می دهد، از تنه درخت ظاهر می شود و reverentially دست هایش را چین می دهد و کودک را عبادت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And then, on turning a corner, we found ourselves clearly above the tree line and there, undeniably, it was: Mount Fuji, or Fuji-san as it is reverentially termed in Japan.
[ترجمه گوگل]و سپس، با پیچیدن به گوشه‌ای، به وضوح خود را بالای خط درخت دیدیم و در آنجا، غیرقابل انکار، این بود: کوه فوجی، یا فوجی سان، همانطور که در ژاپن با احترام به آن می‌گویند
[ترجمه ترگمان]و بعد، در پیچ جاده، ما خود را به روشنی بالای خط درختان پیدا کردیم و بدون شک، آنجا بود: کوه فوجی، یا Fuji - سن که در ژاپن خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since it opened, tens of thousands of visitors from China and abroad have visited Chairman Mao Memorial Hall every day to reverentially pay their respests to and cherish the memory of Chairman Mao.
[ترجمه گوگل]از زمان افتتاح، ده‌ها هزار بازدیدکننده از چین و خارج از کشور هر روز از سالن یادبود رئیس مائو بازدید می‌کنند تا با احترام به او احترام بگذارند و یاد و خاطره رئیس مائو را گرامی بدارند
[ترجمه ترگمان]از زمان افتتاح آن، ده ها هزار بازدید کننده از چین و خارج از کشور هر روز از سالن یادبود مایو دیدن کرده اند تا reverentially به respests پرداخت کنند و خاطره رئیس مائو را گرامی بدارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As I've written before, someday people are going to reverentially study the success of the Mac during Tim Cook's tenure. It's a miracle.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلاً نوشتم، روزی مردم با احترام موفقیت مک را در دوران تصدی تیم کوک مطالعه خواهند کرد این یک معجزه است
[ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا نوشته ام، روزی مردم می خواهند موفقیت مک را در طول دوره تصدی تیم مطالعه کنند این یک معجزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• respectfully, with veneration, deferentially

پیشنهاد کاربران

از روی احترام. به نشانه احترام
مثال:
And remember your Lord within your heart beseechingly and reverentially
و پروردگارت را در درون قلبت متضرعانه و از روی احترام به یاد آور.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : revere
اسم ( noun ) : reverence
صفت ( adjective ) : reverent/ reverential
قید ( adverb ) : reverently / reverentially

بپرس