reverence

/ˈrevərəns//ˈrevərəns/

معنی: احترام، تکریم، حرمت، احترام گذاردن
معانی دیگر: گرامیداشت، تقدیس، تعظیم، ادای ادب، تواضع، احترام گذاری، فروتنی، خشوع، خضوع، عزت، ارج، تکریم کردن، مورد عزت و احترام قرار دادن، تقدیس کردن، (r بزرگ - پس از your یا his یا her می آید - عنوان کشیش یا روحانی) حضرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an attitude or feeling of profound respect and awe mingled with love; veneration.
مترادف: adoration, fear, veneration, worship
متضاد: blasphemy, impiety, scorn
مشابه: awe

(2) تعریف: an action or gesture performed to show respect and honor.
مترادف: homage, praise, tribute, veneration, worship
متضاد: impiety

(3) تعریف: (cap.) a title of respect for some members of the Christian clergy (usu. prec. by your or his).
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reverences, reverencing, reverenced
مشتقات: reverencer (n.)
• : تعریف: to regard with profound respect and awe mingled with love; venerate.
مترادف: esteem, honor, revere, venerate
متضاد: scorn
مشابه: idolize, respect, worship

جمله های نمونه

1. pray with reverence
با فروتنی نماز کن (دعا کن).

2. even strangers showed reverence toward the old professor
حتی غریبه ها استاد پیر را تکریم می کردند.

3. he attained great reverence among the merchants
در میان بازرگانان عزت و احترام زیادی به دست آورد.

4. to hold in reverence
مورد تکریم قرار دادن

5. he made a slight reverence in passing
هنگام عبور تعظیم مختصری کرد.

6. The noble soul has reverence for itself.
[ترجمه گوگل]نفس شریف برای خود حرمت دارد
[ترجمه ترگمان]روح بزرگوار برای خود احترام قائل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That freedom and order are not incompatible ;that reverence is the maid of knowledge; that free discussion is the life of truth, and of true unity in a nation.
[ترجمه گوگل]که آزادی و نظم با هم ناسازگار نیستند؛ که حرمت کنیز علم است که بحث آزاد زندگی حقیقت و وحدت واقعی در یک ملت است
[ترجمه ترگمان]آن آزادی و نظم ناسازگار نیست؛ آن احترام خدمتکار دانش است؛ آن بحث آزاد زندگی حقیقت و وحدت واقعی در یک ملت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He removed his hat as a sign of reverence.
[ترجمه گوگل]به نشانه احترام کلاهش را از سر برداشت
[ترجمه ترگمان]کلاهش را به نشانه احترام ازسر برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Children are taught to show respect and reverence towards their grandparents.
[ترجمه گوگل]به کودکان آموزش داده می شود که به پدربزرگ و مادربزرگ خود احترام و احترام بگذارند
[ترجمه ترگمان]به کودکان آموزش داده می شود که احترام و احترام به پدر و مادر بزرگشان را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is still held in great reverence throughout the country.
[ترجمه گوگل]او هنوز در سراسر کشور با احترام زیادی برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]او هنوز در سراسر کشور احترام زیادی قائل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The poem conveys his deep reverence for nature.
[ترجمه گوگل]شعر احترام عمیق او را به طبیعت نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این شعر احترام عمیق او را به طبیعت منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Royalty is regarded with unquestioned reverence.
[ترجمه گوگل]حق امتیاز با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]سلطنت با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The crowd knelt in reverence and worship.
[ترجمه گوگل]جمعیت به احترام و عبادت زانو زدند
[ترجمه ترگمان]مردم در ستایش و ستایش زانو می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He felt / had / showed great reverence for Leonardo.
[ترجمه گوگل]او احساس / داشت / احترام زیادی برای لئوناردو نشان می داد
[ترجمه ترگمان]نسبت به لئوناردو علاقه زیادی نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Others, abandoning the usual Republican reverence for big money, poked fun at his inherited millions.
[ترجمه گوگل]دیگران، با کنار گذاشتن احترام معمول جمهوری خواهان به خاطر پول کلان، میلیون ها ارثی او را مسخره کردند
[ترجمه ترگمان]دیگران، که احترام جمهوری خواهان را برای پول زیاد رها می کردند، میلیونها دلار از او لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. For all his reverence for Hugh of Lincoln Richard had always been determined that other bishops should not be like him.
[ترجمه گوگل]ریچارد با تمام احترامی که برای هیو لینکلن داشت همیشه مصمم بود که اسقف های دیگر مانند او نباشند
[ترجمه ترگمان]ریچارد به خاطر تمام احترام و احترام به هیو، همیشه مصمم بود که دیگر اسقف ها شباهتی به او داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احترام (اسم)
tribute, regard, deference, honor, greeting, respect, obeisance, curtsey, curtsy, reverence, respectability, revere

تکریم (اسم)
tribute, veneration, respect, glorification, magnification, reverence

حرمت (اسم)
respect, reverence, sanctity, revere

احترام گذاردن (فعل)
defer, reverence

انگلیسی به انگلیسی

• veneration, sense of deep respect; gesture of honor, tribute
venerate, respect deeply, honor
reverence is a feeling of great respect for someone or something.

پیشنهاد کاربران

revere derivatives :
### 1. **Reverence**
- **Meaning:** A feeling of deep respect or awe, often mixed with admiration.
- **فارسی:** **احترام** یا **ارج گذاری عمیق**
**Collocations:**
...
[مشاهده متن کامل]

- **Deep reverence** – **احترام عمیق**
- Example: She spoke with deep reverence for her teacher.
**فارسی:** او با احترام عمیق درباره معلمش صحبت کرد.

- **Show reverence** – **احترام نشان دادن**
- Example: The children showed reverence for their elders.
**فارسی:** بچه ها احترام زیادی به بزرگ ترها نشان دادند.
- **Reverence for tradition** – **احترام به سنت**
- Example: They have a deep reverence for their cultural traditions.
**فارسی:** آنها احترام زیادی به سنت های فرهنگی خود دارند.
- - -
### 2. **Reverent**
- **Meaning:** Showing deep respect or admiration, usually in a humble or solemn way.
- **فارسی:** **مبادی آداب** یا **با احترام**
**Collocations:**
- **Reverent attitude** – **نگرش با احترام**
- Example: The reverent attitude of the crowd was evident during the ceremony.
**فارسی:** نگرش با احترام جمعیت در طول مراسم مشهود بود.
- **Reverent silence** – **سکوت با احترام**
- Example: There was a reverent silence in the room after the announcement.
**فارسی:** پس از اعلام خبر، سکوت با احترام در اتاق برقرار شد.
- **Reverent tone** – **لحن با احترام**
- Example: He spoke in a reverent tone about the deceased.
**فارسی:** او با لحن با احترامی درباره مرحوم صحبت کرد.
- - -
### 3. **Reverently**
- **Meaning:** In a way that shows deep respect or admiration.
- **فارسی:** **با احترام**
**Collocations:**
- **Speak reverently** – **با احترام صحبت کردن**
- Example: He spoke reverently about the leaders of the movement.
**فارسی:** او با احترام درباره رهبران جنبش صحبت کرد.
- **Bow reverently** – **با احترام تعظیم کردن**
- Example: The monk bowed reverently before the altar.
**فارسی:** راهب با احترام در مقابل محراب تعظیم کرد.
- - -
### 4. **Irreverent**
- **Meaning:** Showing a lack of respect or seriousness, often in a humorous or disrespectful way.
- **فارسی:** **بی احترامی** یا **بی ملاحظه**
**Collocations:**
- **Irreverent humor** – **طنز بی احترامی**
- Example: The comedian's irreverent humor often pushed boundaries.
**فارسی:** طنز بی احترامی کمدین اغلب مرزها را جابجا می کرد.
- **Irreverent attitude** – **نگرش بی احترامی**
- Example: His irreverent attitude toward authority made him unpopular with his superiors.
**فارسی:** نگرش بی احترامی او نسبت به مقامات باعث شد که با مافوق هایش محبوب نباشد.
- **Irreverent comment** – **اظهار نظر بی احترامی**
- Example: She made an irreverent comment about the president during the meeting.
**فارسی:** او در طول جلسه اظهارنظری بی احترامی درباره رئیس جمهور داشت.
- - -
### 5. **Revered**
- **Meaning:** Regarded with deep respect and admiration.
- **فارسی:** **محترم** یا **ارج گذاری شده**
**Collocations:**
- **Revered figure** – **شخصیت محترم**
- Example: He was a revered figure in the scientific community.
**فارسی:** او یک شخصیت محترم در جامعه علمی بود.
- **Revered leader** – **رهبر محترم**
- Example: The revered leader gave a speech that inspired millions.
**فارسی:** رهبر محترم سخنرانی کرد که میلیون ها نفر را الهام بخشید.
- **Revered tradition** – **سنت محترم**
- Example: The community followed the revered tradition of celebrating the harvest festival.
**فارسی:** جامعه سنت محترم جشن برداشت محصول را دنبال کرد.
chatgpt

✍ توضیح: A feeling of deep respect or admiration 🙏💖
🔍 مترادف: Respect
✅ مثال: The students showed reverence for their teacher by listening attentively.
عنوان، لقب، کنیه، تخلص
۱. حرمت. تکریم. تقدیس ۲. تحسین. تمجید ۳. حرمت گذاشتن. تکریم کردن ۴. تحسین کردن
مثال:
Even strangers showed reverence toward the old professor.
حتی غریبه ها نسبت به استاد پیر {از خودشان} تکریم و تحسین نشان دادند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : revere
اسم ( noun ) : reverence
صفت ( adjective ) : reverent/ reverential
قید ( adverb ) : reverently / reverentially
احترام , تکریم
# He removed his hat as a sign of reverence
# She shows great reverence for her professors
# The crowd knelt in reverence and worship
احترام گذاشتن، سپاسگذاری
نگه داشتن حرمت
سپاسگزاری

بپرس