اسم ( noun )
• (1) تعریف: income obtained from investment or property.
• مترادف: income, return
• مترادف: income, return
- We used the revenue from the sale of our house to start a new business.
[ترجمه گوگل] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای راه اندازی یک تجارت جدید استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای شروع یک کسب وکار جدید استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای شروع یک کسب وکار جدید استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the monies obtained by government through taxation, used to pay public expenses.
• مترادف: taxes
• مترادف: taxes
- The government spends part of its revenue on national defense.
[ترجمه گوگل] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه ترگمان] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a government department instituted to collect public funds.
• مترادف: exchequer, Treasury
• مشابه: treasury
• مترادف: exchequer, Treasury
• مشابه: treasury
- Taxes are collected by the Inland Revenue.
[ترجمه گوگل] مالیات ها توسط سازمان درآمد داخلی جمع آوری می شود
[ترجمه ترگمان] مالیات ها توسط درآمد داخلی وصول می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مالیات ها توسط درآمد داخلی وصول می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a particular source of income.
• مشابه: income
• مشابه: income
- The drought caused a dramatic decrease in crop revenues this year.
[ترجمه گوگل] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر درآمد محصولات کشاورزی در سال جاری شد
[ترجمه ترگمان] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر عواید محصول در سال جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر عواید محصول در سال جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید