revenge

/riˈvendʒ//rɪˈvendʒ/

معنی: تلافی، انتقام، تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن
معانی دیگر: خونخواهی، کین توزی، کین ورزی، کینه ورزی، دادخواهی، انتقام گرفتن، کین توختن، کینه توزیدن، کینه ورزیدن، (به ویژه باخت در مسابقه) تلافی کردن، عمل انتقام جویانه، روح انتقام جویی، پرکینگی، (به ویژه در مسابقات) فرصت تلافی، فرصت انتقام گیری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: revenges, revenging, revenged
(1) تعریف: to give punishment or demand atonement for (a wrong); take vengeance for; requite.
مترادف: avenge, requite, retaliate
مشابه: punish

- He will revenge the murder of his father.
[ترجمه Soolmaz] او از قاتل پدرش انتقام خواهد گرفت
|
[ترجمه کامران معین] او انتقام قتل پدرش را خواهد گرفت.
|
[ترجمه گوگل] او انتقام قتل پدرش را خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان] او انتقام پدرش را خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give punishment or demand atonement for a wrong done to (someone); avenge.
مترادف: avenge, get, pay back
مشابه: punish

- He revenged his father.
[ترجمه امیر] او از پدرش انتقام گرفت
|
[ترجمه S] او انتقام پدرش را گرفت
|
[ترجمه گوگل] انتقام پدرش را گرفت
[ترجمه ترگمان] از پدرش انتقام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: revenger (n.)
(1) تعریف: the act of giving punishment or demanding atonement for a wrong; retaliation; vengeance.
مترادف: retaliation
مشابه: nemesis, retribution, wrath

(2) تعریف: something done in retaliation or vengeance; reprisal.
مترادف: reprisal, vengeance

(3) تعریف: the desire to retaliate or punish for an offense.
مترادف: vengeance, vengefulness, vindictiveness

جمله های نمونه

1. revenge is the work of the devil
کینه توزی کار شیطان است.

2. revenge oneself (on somebody)
(از کسی) انتقام گرفتن،دق دل خود را خالی کردن

3. seek revenge
کینه توزی کردن،کینه توزیدن،دنبال انتقام بودن

4. a sweet revenge
انتقام لذتبخش

5. he brooded revenge
او در فکر انتقام بود.

6. thirsting for revenge
در آرزوی انتقام

7. blood always demands revenge
خونریزی همیشه انتقام می طلبد.

8. he is meditating revenge
او در صدد انتقام است.

9. he will take his revenge yet
بالاخره انتقام خود را خواهد گرفت.

10. to breathe threats about revenge
درباره ی انتقام زیر لبی حرف زدن

11. a gory story of crime and revenge
یک داستان پر خونریزی درباره ی جنایت و انتقام

12. parviz was determined to have his revenge
پرویز مصمم بود که انتقام خود را بگیرد.

13. that event satiated his desire for revenge
آن رویداد میل او را برای انتقام گیری اقناع کرد.

14. she was seized by the thought of revenge
فکر انتقام سرتاسر وجودش را فراگرفت.

15. She took/got/exacted revenge on him for leaving her by smashing up his car.
[ترجمه گوگل]او با شکستن ماشینش از او انتقام گرفت که او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او برای اینکه او را با خرد کردن ماشینش ترک کند، از او انتقام گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In the poem, Satan vows revenge and immortal hate.
[ترجمه گوگل]در شعر، شیطان عهد انتقام و نفرت جاودانه می دهد
[ترجمه ترگمان]در شعر، شیطان سوگند انتقام و نفرت ابدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He incited his fellow citizens to take their revenge.
[ترجمه گوگل]او هموطنان خود را به انتقام گرفتن برانگیخت
[ترجمه ترگمان]او شهروندان خود را برای گرفتن انتقام تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The desire for revenge can be overpowering.
[ترجمه گوگل]میل به انتقام می تواند غلبه کند
[ترجمه ترگمان] آرزوی انتقام می تونه غیرقابل تحمل بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He vowed to take his revenge on the man who had killed his brother.
[ترجمه گوگل]او قسم خورد که انتقام خود را از مردی که برادرش را کشته بود، بگیرد
[ترجمه ترگمان]او سوگند خورد که انتقام خود را از مردی که برادرش را کشته بود بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. If thou injurest conscience,it will have its revenge on thee.
[ترجمه گوگل]اگر وجدان را جریحه دار کنی، انتقام خود را از تو خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]اگر وجدان injurest، انتقام خود را از تو خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She took revenge on her ex-boyfriend by smashing up his home.
[ترجمه گوگل]او با شکستن خانه دوست پسر سابقش انتقام گرفت
[ترجمه ترگمان]اون از دوست پسر سابقش با خرد کردن خونه اش انتقام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He took revenge on his employers by setting fire to the factory.
[ترجمه گوگل]او با آتش زدن کارخانه از کارفرمایانش انتقام گرفت
[ترجمه ترگمان]او با آتش زدن به کارخانه، از کارفرمایان خود انتقام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

انتقام (اسم)
revenge, reprisal, vengeance, nemesis, wreak

تلافی کردن (فعل)
revenge, counter, compensate, avenge, retaliate, reprise, pay, reciprocate, repay, recoup

انتقام کشیدن (فعل)
revenge, avenge

خونخواهی کردن (فعل)
revenge, avenge

کینه جویی کردن (فعل)
revenge, avenge

انگلیسی به انگلیسی

• vengeance, retribution, reprisal
take vengeance, avenge, retaliate, requite
revenge involves hurting someone who has hurt you.
if you revenge yourself on someone who has hurt you, you hurt them in return; a formal use.

پیشنهاد کاربران

retribution= revenge/ payback
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avenge / revenge / venge
✅️ اسم ( noun ) : avenger / revenge / vengeance / vengefulness
✅️ صفت ( adjective ) : vengeful / revengeful
✅️ قید ( adverb ) : vengefully
البته می تونه فعل هم باشه
هم اسم و هم فعل
Success is the best revenge
موفقیت، بهترین انتقامه
Revenge: انتقام، تلافی
اتقام گرفتن، انتقام جویی، مقابل به مثل کردن. . .
revenge : انتقام . خونخواهی

بپرس