revelry

/ˈrevəlri//ˈrevəlri/

معنی: عیاشی
معانی دیگر: جشن و سرور، شادیانه، شادمانه، سور و شادی، خوشگذرانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: revelries
مشتقات: revelrous (adj.)
• : تعریف: noisy merrymaking; reveling.
مترادف: carousal, jamboree, merrymaking, revels
مشابه: revel

- Caught up in the revelry, the party guests were banging on pots and pans and singing at the top of their voices.
[ترجمه نادر اکباتانی فرد] درحالیکه مهمانان غرق درعیاشی بودند بر قابلمه ها و ماهی تابه ها میکوبیدند و با صدای بلنداواز سرمیدادند.
|
[ترجمه گوگل] مهمانان مهمانی که در عیاشی غرق شده بودند، در قابلمه ها و ماهیتابه ها را می کوبند و با صدای بلند آواز می خواندند
[ترجمه ترگمان] در آن حال که در عیاشی و عیاشی برپا شده بودند، مهمانان جمع شده بودند و با صدای بلند آواز می خواندند و با صدای بلند آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. After a night of drunken revelry they ended up in the dock.
[ترجمه گوگل]پس از یک شب شادی مستی، آنها به اسکله رفتند
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یه شب عیاشی و عیاشی تو اسکله تموم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sounds of revelry came from next door.
[ترجمه گوگل]از همسایگی صداهای شادی می آمد
[ترجمه ترگمان]صدای می گساری از در مجاور به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sound of revelry filled the house yesterday.
[ترجمه گوگل]صدای عیاشی دیروز خانه را پر کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز صدای عیاشی و عیاشی خانه را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We could hear sounds of revelry from next door.
[ترجمه گوگل]صداهای شادی را از همسایگی می شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای عیاشی از در مجاور به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The revelry continued all night.
[ترجمه گوگل]این عیاشی تمام شب ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]عیاشی تمام شب را ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The feasting, drinking, dancing and revelry continued for several days.
[ترجمه گوگل]ضیافت، نوشیدن، رقص و عیاشی چند روز ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]عیاشی، می گساری، رقص و عیاشی چندین روز ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The revelry was snubbed by my father.
[ترجمه گوگل]این شادی توسط پدرم رد شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، حال آن که پدر من از این جشن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And what a sight of revelry!
[ترجمه گوگل]و چه منظره عیاشی!
[ترجمه ترگمان]چه منظره عیاشی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At times last night, good-humoured revelry got out of hand.
[ترجمه گوگل]در بعضی مواقع دیشب، عیاشی خوش مزه از کنترل خارج می شد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شب خوشی و خوشی از دستش خارج می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Behind them Joe Alsop continued in revelry.
[ترجمه گوگل]پشت سر آنها جو آلسپ به شادی ادامه داد
[ترجمه ترگمان]در پشت سر آن ها جو Alsop به عیاشی ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Faint sounds of revelry issued into the night.
[ترجمه گوگل]صداهای ضعیفی از عیاشی در شب منتشر شد
[ترجمه ترگمان]صداهای ضعیفی از revelry که در دل شب صادر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the midst of this revelry, Charles Darwin strides in.
[ترجمه گوگل]در میان این عیاشی، چارلز داروین قدم به قدم وارد می کند
[ترجمه ترگمان]در بحبوحه این عیاشی و خوش گذرانی، چارلز داروین وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The revelry started shortly after night fell and lasted until midnight.
[ترجمه گوگل]این عیاشی اندکی پس از فرا رسیدن شب آغاز شد و تا نیمه های شب ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از نیمه شب، عیاشی آغاز شد و تا نیمه های شب دوام یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Below the sound of revelry continued.
[ترجمه گوگل]زیر صدای عیاشی ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]زیر صدای of ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیاشی (اسم)
debauch, spree, orgy, debauchery, binge, revelry, carousal, carouse, dissipation, jollity, saturnalia

انگلیسی به انگلیسی

• jubilation, celebration, merrymaking, festivity
revelry is noisy and often drunken enjoyment; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lively and noisy festivities, especially when these involve drinking and dancing 🎉
🔍 مترادف: Festivity
✅ مثال: The streets were filled with revelry as people celebrated the festival
جشن های شاد و پرصدا، به ویژه آن هایی که شامل نوشیدن و رقصیدن هستند.
حالت جشن و شادی با نشاط و خوشی بدون محدودیت، عیاشی
مترادف: Festivity, celebration, merrymaking
متضاد: Sobriety, solemnity, calmness
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
"The streets were filled with revelry as the carnival parade passed through. "
"New Year's Eve is a time for revelry and celebration. "

بپرس