revealing

/rɪˈviːlɪŋ//rɪˈviːlɪŋ/

جمله های نمونه

1. His reticence is more revealing than his speech.
[ترجمه امیر] سکوت او نمایان تر از صحبت کردن اوست
|
[ترجمه پویا] سکوت او از واضح تر از حرف زدن اوست
|
[ترجمه گوگل]سکوت او از گفتارش آشکارتر است
[ترجمه ترگمان]سکوت او more از گفتار او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
[ترجمه گوگل]افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود دچار مشکل جدی کند
[ترجمه ترگمان]کسب اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را به دردسر جدی با رئیستان نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He may be prosecuted for revealing secrets about the security agency.
[ترجمه گوگل]او ممکن است به دلیل افشای اسرار در مورد آژانس امنیتی تحت تعقیب قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به خاطر افشای اسرار در مورد آژانس امنیتی تحت پی گرد قانونی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't think that revealing your past to your boyfriend scared him off.
[ترجمه پرنیان] فکر نمیکنم نشان دادن گذشته ات به دوست پسرت، او را فراری دهد.
|
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم افشای گذشته ات برای دوست پسرت او را بترساند
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم که گذشته تو رو به دوست پسرت نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The book is very revealing about young people's views of themselves.
[ترجمه فریدون] آن کتاب ، نظرات جوانان را در مورد خودشان واضحتر و آشکارتر میکند.
|
[ترجمه گوگل]این کتاب در مورد دیدگاه جوانان نسبت به خود بسیار آشکار است
[ترجمه ترگمان]این کتاب در مورد نظرات افراد جوان بسیار آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was jailed for revealing secrets to the Russians.
[ترجمه گوگل]او به دلیل افشای اسرار به روس ها به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر افشای اسرار روس ها به زندان افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police managed to trap him into revealing his true identity.
[ترجمه گوگل]پلیس موفق شد او را برای افشای هویت واقعی خود به دام بیاندازد
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست او را به دام انداختن هویت واقعی خود بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company is coy about revealing its profits.
[ترجمه گوگل]این شرکت از افشای سود خود خجالتی است
[ترجمه ترگمان]این شرکت coy در مورد افشای سود خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He betrayed our friendship by revealing my secret to his cousin.
[ترجمه گوگل]او با فاش کردن راز من برای پسر عمویش به دوستی ما خیانت کرد
[ترجمه ترگمان]اون با فاش کردن راز من به پسر عموش خیانت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The curtains parted, revealing a darkened stage.
[ترجمه گوگل]پرده ها باز شدند و صحنه ای تاریک را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]پرده از هم جدا شد و صحنه ای تاریک نمایان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His shirt was open to the waist revealing a very hairy chest.
[ترجمه گوگل]پیراهن او تا کمر باز بود و سینه‌ای پرمو نشان می‌داد
[ترجمه ترگمان]پیراهنش تا کمر باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The answers the children gave were extremely revealing.
[ترجمه گوگل]پاسخ هایی که بچه ها دادند بسیار آشکار کننده بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ بچه ها خیلی آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The saboteurs had demanded money in return for revealing how they hacked into the systems.
[ترجمه گوگل]خرابکاران در ازای افشای نحوه هک کردن سیستم ها، تقاضای پول کرده بودند
[ترجمه ترگمان]خرابکاران از پول درخواست کرده بودند تا فاش کنند که چطور این سیستم ها را هک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just as revealing are Mr Johnson'sportraits, of which there are dozens.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه که اسپورت های آقای جانسون آشکار است، که ده ها مورد از آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همانگونه که فاش شد، آقای جانسون sportraits، که در آن ده ها نفر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a revealing action or statement tells you something that you were not aware of.
revealing clothes show a lot of your body.
see also revealing.

پیشنهاد کاربران

روشنگرانه، روشنگر
قابل تأمل
۱. افشاگرانه. اشکار کننده. حاوی اطلاعات مهم ۲. روشنگر. گویا ۳. اموزنده ۴. {لباس زنانه} بدن نما. لختی
مثال:
The book is very revealing about young people's views of themselves.
این کتاب درباره دیدگاه های مردان جوان درباره خودشان بسیار افشاگرانه { روشنگر و آموزنده} است.
فاش کردن چیزی
adjective
Revealing clothes show more of the body than is usual
صفت/ ( لباس ) بدن نما
a revealing dress/shirt
The dress code bans revealing clothing
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/revealing
راهگشا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reveal
اسم ( noun ) : revelation
صفت ( adjective ) : revealing / revelatory
قید ( adverb ) : revealingly
بی پرده ترین، رک ترین
لختی ( صفت )
?What do you think about my outfit : لباسم چطوره
It's revealing : خیلی لختیه
Three months worked on it And all you can say is it's revealing ?
Show you sth interesting and surprizing about a situation.
جالب و سورپرایزی
تجلّی
Disclose sth hidden
روشنی بخش
1. This is an era of bikini swimsuits, Lycra sportswear, revealing underwear and lingerie ads in mainstream newspapers.
این دوره از لباس شنای بیکینی ، لباس ورزشی Lycra ، تبلیغات لباس زیر بدن نما و لباس زیر زنانه در روزنامه های جریان اصلی است.
...
[مشاهده متن کامل]

2. You may even get your significant other to wear some pretty revealing and skimpy clothing.
حتی ممکن است فرد مهم خود را به پوشیدن لباسهایی کاملاً بدن نما و نازک وادار کنید.
3. Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود درگیر مشکلات جدی کند.
4. Dennis Quaid sat down with me for a very revealing interview just before his new movie premiered.
دنیس کوئید درست قبل از اکران فیلم جدیدش برای مصاحبه ای بسیار افشاگرانه با من نشست کرد.
5. The document provided a revealing insight into the government's priorities.
این سند دیدی روشن از اولویت های دولت ارائه می داد.
Revealing ( adj ) = بدن نما ( در مورد لباس ) ، افشاگرانه، عریان کننده، آشکار کننده، روشن کننده یا بازگوکننده مقوله ندانسته
معانی دیگر>>> نمایان کننده

لو دادن
گویا
آشکار، واضح، نمایان
لباس و پوشش باز - بدن نما -
لباس بی عفت
لباس با پوشش آزاد
نمایان شده
واضح
آشکارانه
گویا، مشعر، حاکی، نشان دهنده، نمایانگر، نشانگر
آشکارسازی، برملاسازی، نمایان سازی، فاش سازی، افشاگری، پرده برداری
Showing too much skin
آشکار کننده - فاش کننده
بیانگر
اشکار ، معلوم
( لباس ) بدن نما، آشکار، واضح
یادآوری کننده
آشکارا

لختی ( لباس و پوشش )
افشاگرانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس