revealed


معنی: لخت

جمله های نمونه

1. he revealed his conceit by comparing his own poem with sa'di's
او با مقایسه ی شعر خود با شعر سعدی خودپسندی خود را آشکار کرد.

2. his behavior revealed his gentility
رفتارش نجابت خانوادگی او را نشان می داد.

3. his bumptiousness revealed his ignorance more clearly
اظهار نظرهای بیجای او جهالت او را نمایانتر کرد.

4. his speech revealed an appreciation of shakespeare's works
نطق او گویای تبحر او در آثار شکسپیر بود.

5. a nearer prospect revealed him to be no other than a coward
بررسی دقیق تر نشان داد که ترسویی بیش نیست.

6. her wrinkled face revealed no remnant of her former beauty
چهره ی پر چین و چروک او اثری از زیبایی گذشته ی او را نشان نمی داد.

7. his impatience was revealed by his visage and his trembling hands
ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.

8. his trembling voice revealed his anxiety
صدای لرزانش نگرانی او را نشان می داد.

9. the rising curtain revealed a street scene
پرده در حال بالا رفتن منظره ی یک خیابان را ظاهر کرد.

10. the short sleeves revealed his arms
آستین کوتاه بازوان او را آشکار می کرد.

11. our investigations have thoroughly revealed their corruption
بازرسی های ما فساد آنها را کاملا آفتابی کرده است.

12. the curtain rose and revealed a beautiful scene
پرده بالا رفت و صحنه ی زیبایی را آشکار کرد.

13. in an unguarded moment he revealed his secrets
در یک لحظه بی احتیاطی اسرار خود را فاش کرد.

14. the entries for that month revealed his increasing anxiety
یادداشت های آن ماه حاکی از دلهره ی فزاینده ی او بود.

15. the ice in her voice revealed her unwillingness
سردی صدای او بی میلی او را آشکار می کرد.

16. his identity has not yet been revealed
هنوز هویت او افشا نشده است.

مترادف ها

لخت (صفت)
picked, bare, naked, nude, lumpish, revealed

پیشنهاد کاربران

آشکار - فاش کردن
ٲُنْزِلَ
hase been revealed
نازل شده.
بقره آیه ۴ ، ترجمه صحیح اینترل نشنال.
Revealed
فاش کردن
نشان دادن
افشا کردن
رونمایی
آشکار شدن
عریان شدن
نشان دادن ذات شخصی یا چیزی
فاش شده
کشف شده
وقتی گفته "revealed" مربوط به گذشته هست.
پس یعنی باید بگیم :
فاش شده
یا
کشف شده
نباید بگیم:کشف کردن یا فاش کردن💟😊
نشان دادن
اشکار کردن
فاش، هویدا، عیان، بارز، مشخص، واضح، پدیدار، نمایان؛ معلوم، پیدا
مشهود - آشکار
وحی شده، نازل شده
نمایان کردن.
revealed religion: دین وحیانی
برملا کردن
آشکار کردن
آزاد کردن
ناپسند
پرده از روی چیزی برداشتن، مکشوف ساختن
فاش شدن
نشان دادن
فاش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس