فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: reunites, reuniting, reunited مشتقات: reuniter (n.)
• : تعریف: to come or bring together again after a period of separation.
جمله های نمونه
1. The band will reunite for this show only.
[ترجمه گوگل]گروه فقط برای این نمایش متحد می شود [ترجمه ترگمان]گروه فقط برای این نمایش گرد هم می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She is trying her best to reunite with her father.
[ترجمه FooT] او دارد تمام تلاشش را می کند تا با پدرش تجدید دیدار کند
|
[ترجمه گوگل]او تمام تلاش خود را می کند تا دوباره با پدرش متحد شود [ترجمه ترگمان]سعی دارد سعی کند که پدرش را دوباره به هم پیوند بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His first job will be to reunite the army.
[ترجمه گوگل]اولین کار او اتحاد مجدد ارتش خواهد بود [ترجمه ترگمان]اولین شغلش این خواهد بود که ارتش را دوباره متحد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The band will reunite for a US tour.
[ترجمه گوگل]گروه برای یک تور ایالات متحده دوباره متحد خواهند شد [ترجمه ترگمان]گروه برای یک تور آمریکایی گرد هم می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There have been rumours that the band will reunite for a world tour.
[ترجمه گوگل]شایعاتی مبنی بر اتحاد مجدد گروه برای یک تور جهانی وجود دارد [ترجمه ترگمان]شایعاتی مبنی بر پیوستن این گروه به یک تور جهانی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. An attempt to reunite both channels of thought has been made by Adam and Gibbs who have outlined a molecular kinetic theory.
[ترجمه گوگل]آدام و گیبس که یک نظریه جنبشی مولکولی را ترسیم کرده اند، تلاشی برای اتحاد مجدد هر دو کانال فکری انجام داده است [ترجمه ترگمان]تلاش برای پیوند دادن هر دو کانال تفکر توسط آدام و گیبس که یک نظریه جنبشی ملکولی را طرح ریزی کرده اند، صورت گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The two communities of Samaritans reunite annually at the highlight of their religious year, Passover.
[ترجمه گوگل]دو جامعه سامریها سالانه در اوج سال مذهبی خود، عید پسح، دوباره با هم متحد میشوند [ترجمه ترگمان]این دو جامعه Samaritans سالانه به مناسبت سال مذهبی خود، عید فصح را به یکدیگر پیوند می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Make it virtually impossible for families to reunite with their parents, siblings and adult children.
[ترجمه گوگل]اتحاد مجدد خانواده ها با والدین، خواهر و برادرها و فرزندان بالغ را عملا غیرممکن کنید [ترجمه ترگمان]این کار را برای خانواده ها غیرممکن ساخته است که با والدین، خواهر و برادر و فرزندان بالغ خود متحد شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Bored perhaps, they decided to reunite, doing gigs on their own at first.
[ترجمه گوگل]شاید بی حوصله، تصمیم گرفتند دوباره با هم متحد شوند و در ابتدا به تنهایی کنسرت انجام می دادند [ترجمه ترگمان]شاید آن ها تصمیم گرفته بودند که در ابتدا با قایق خود کنار بیایند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Their new appointments will reunite Mark Baker and Bruce Lack, who first met several years ago on a training ship.
[ترجمه گوگل]قرارهای جدید آنها، مارک بیکر و بروس لاک را که برای اولین بار چندین سال پیش در یک کشتی آموزشی ملاقات کردند، دوباره به هم می پیوندد [ترجمه ترگمان]انتصابات جدید آن ها مارک بیکر و بروس لاک را که برای اولین بار چندین سال پیش در یک کشتی آموزشی ملاقات کرده بود، به هم پیوند خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To create a faster voice, simply reunite actor and action and cut a few words: The committee reviewed the proposal.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد صدای سریعتر، به سادگی بازیگر و اکشن را دوباره متحد کنید و چند کلمه را قطع کنید: کمیته پیشنهاد را بررسی کرد [ترجمه ترگمان]برای ایجاد صدای سریع تر، به سادگی یک بازیگر و اکشن را دوباره متحد کنید و چند کلمه را قطع کنید: این کمیته این پیشنهاد را مورد بررسی قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Jun Pyo and Jan Di reunite on a yacht. He hugs her tightly.
[ترجمه گوگل]جون پیو و جان دی دوباره در یک قایق تفریحی با هم متحد می شوند او را محکم در آغوش می گیرد [ترجمه ترگمان]جون دی Pyo و جان دی به یک قایق بادبانی پیوند می خورند محکم او را محکم بغل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Taiwan's best bet for future prosperity is to reunite peacefully with China.
[ترجمه گوگل]بهترین شرط تایوان برای رفاه آینده، اتحاد مجدد صلح آمیز با چین است [ترجمه ترگمان]بهترین شرط برای موفقیت آینده تایوان این است که به طور مسالمت آمیز با چین متحد شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her attempts to reunite with her father may end very unhappily.
[ترجمه گوگل]تلاش های او برای پیوستن دوباره به پدرش ممکن است بسیار ناخوشایند به پایان برسد [ترجمه ترگمان]تلاش او برای پیوند دادن با پدرش ممکن است با ناراحتی به پایان برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. 1981 - Paul Simon and Art Garfunkel reunite for a free concert in New York City's Central Park.
[ترجمه گوگل]1981 - پل سایمون و آرت گارفانکل برای یک کنسرت رایگان در پارک مرکزی شهر نیویورک دوباره گرد هم می آیند [ترجمه ترگمان]۱۹۸۱ - پل سایمون و آرت Garfunkel برای کنسرت رایگان در پارک مرکزی شهر نیویورک گرد هم می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• unite again, reunify, rejoin, bring together again if you are reunited with your family or friends, you meet them again after being separated from them. to reunite a divided organization or country means to cause it to be united again.
پیشنهاد کاربران
دور هم جمع کردن دور هم جمع شدن
به هم رسیدن
دیدار دوباره
وصال مجدد ( در وصف به هم رسیدن دوباره عشاق بکار میرود )