reunify

/riˈuːnəˌfaɪ//ˌriːˈjuːnɪfaɪ/

دوباره متحد یا یکپارچه کردن (رجوع شود به: unify بعلاوه ی re-)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reunifies, reunifying, reunified
مشتقات: reunification (n.)
• : تعریف: to unify again.

جمله های نمونه

1. Then words trooped back into his reunifying consciousness.
[ترجمه گوگل]سپس کلمات به هشیاری او بازگشتند
[ترجمه ترگمان]بعد کلمات به هوش آمد و دوباره به هوش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, it failed to reunify the island before May 2004— when Cyprus joined the European Union.
[ترجمه گوگل]با این حال، قبل از می 2004، زمانی که قبرس به اتحادیه اروپا پیوست، نتوانست جزیره را دوباره متحد کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکست جزیره قبل از مه ۲۰۰۴ - زمانی که قبرس به اتحادیه اروپا پیوست شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We should all strive to reunify our motherland and revitalize our nation.
[ترجمه گوگل]همه ما باید برای اتحاد مجدد سرزمین مادری و احیای ملت خود تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]همه ما باید تلاش کنیم سرزمین مادری خود را احیا کنیم و کشور خود را احیا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hence, everything in the Universe will reunify to achieve its Ultimate Harmony.
[ترجمه گوگل]از این رو، همه چیز در جهان برای دستیابی به هارمونی نهایی خود دوباره متحد می شود
[ترجمه ترگمان]از این رو، همه چیز در کائنات به سازگاری نهایی خود ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Have you forgotten your duty to reunify the nation?
[ترجمه گوگل]آیا وظیفه خود را برای اتحاد مجدد ملت فراموش کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا وظیفه شما را فراموش کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a question of whether they will politically reunify under close-minded theocratic Islamism or under a more secular and tolerant society.
[ترجمه گوگل]این مسئله این است که آیا آنها از نظر سیاسی تحت اسلام گرایی تئوکراتیک نزدیک به هم متحد خواهند شد یا تحت یک جامعه سکولارتر و بردبارتر
[ترجمه ترگمان]این یک سوال است که آیا آن ها از نظر سیاسی تحت رهبری theocratic مذهبی و یا تحت جامعه ای سکولار و شکیبا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is an inviolable mission of the entire Chinese people to reunify the motherland.
[ترجمه گوگل]این یک ماموریت خدشه ناپذیر کل مردم چین است که به سرزمین مادری ملحق شوند
[ترجمه ترگمان]این یک ماموریت inviolable برای کل مردم چین است که سرزمین مادری را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's strongly opposed to the diplomatic process in which Mr Talat was engaged, seeking to reunify the island in accordance with principles adopted by the United Nations and the Republic of Cyprus.
[ترجمه گوگل]او به شدت با روند دیپلماتیکی که آقای طلعت درگیر آن بود، مخالف است، و به دنبال اتحاد مجدد جزیره مطابق با اصول پذیرفته شده توسط سازمان ملل متحد و جمهوری قبرس است
[ترجمه ترگمان]او به شدت مخالف روند دیپلماتیک است که در آن آقای طلعت به دنبال تصرف جزیره مطابق با اصول اتخاذ شده توسط سازمان ملل متحد و جمهوری قبرس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " It is unrealistic for the so - called " Three People's Principles to reunify China. " "
[ترجمه گوگل]این غیرواقعی است که به اصطلاح «اصول سه خلق» چین را دوباره متحد کند ""
[ترجمه ترگمان]این برای the که به اصطلاح \"سه اصول انسانی برای reunify چین\" معروف است، غیرواقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reunite, rejoin, unify again

پیشنهاد کاربران

اتحاد مجدد ( مثل اتحاد مجدد دو المان )
دوباره متحد شدن
ازنو یکپارچه شدن

بپرس