returning


معنی: عودت، مراجعه

جمله های نمونه

1. on returning to earth the satellite burned up
ماهواره در بازگشت به زمین به کلی سوخت.

2. there is no question of his ever returning
شکی نیست که هرگز باز نخواهد گشت.

3. Anyone returning the necklace will be handsomely rewarded.
[ترجمه گوگل]هرکسی که گردنبند را برگرداند پاداش بزرگی خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]هر کسی که گردن بند رو پس بده خیلی هم پاداش می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Council has set out a timetable for returning to civilian rule.
[ترجمه گوگل]شورا یک جدول زمانی برای بازگشت به حاکمیت غیرنظامی تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]این شورا یک برنامه زمانی برای بازگشت به قانون مدنی تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She thought longingly of returning to Paris.
[ترجمه گوگل]او با حسرت به بازگشت به پاریس فکر کرد
[ترجمه ترگمان]با حسرت به پاریس بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thank you for returning my call.
[ترجمه گوگل]از شما برای پاسخ دادن به تماس من متشکرم
[ترجمه ترگمان] ممنون که باه ام تماس گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tragedy happened as they were returning home from a night out.
[ترجمه گوگل]این فاجعه زمانی رخ داد که آنها از یک شب بیرون رفتن به خانه برمی گشتند
[ترجمه ترگمان]تراژدی آن طور که از یک شب به خانه بازمی گشت، اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After returning from France, he joined the army.
[ترجمه گوگل]پس از بازگشت از فرانسه به ارتش پیوست
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت از فرانسه به ارتش پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's returning to Australia tomorrow after six months in Europe.
[ترجمه گوگل]او پس از شش ماه اقامت در اروپا فردا به استرالیا برمی گردد
[ترجمه ترگمان]او فردا پس از شش ماه در اروپا به استرالیا باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When returning, he discovered the room in disorder.
[ترجمه گوگل]هنگام بازگشت، اتاق را بی نظم کشف کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی برگشت، اتاق را درهم و برهم کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He left the room, returning after a short interval with a message.
[ترجمه گوگل]از اتاق خارج شد و پس از فاصله کوتاهی با پیامی برگشت
[ترجمه ترگمان]او اتاق را ترک کرد و پس از یک وقفه کوتاه با یک پیغام بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is nothing like returning to a place that remains unchanged to find the ways in which you yourself have altered. Nelson Mandela
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند بازگشت به مکانی که بدون تغییر باقی می ماند برای یافتن راه هایی که خودتان در آن تغییر کرده اید وجود ندارد نلسون ماندلا
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز مثل بازگشت به جایی وجود ندارد که بدون تغییر باقی بماند تا راه هایی را که خودتان تغییر کرده اید پیدا کنید نلسون ماندلا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some students returning to the country may face political persecution.
[ترجمه گوگل]برخی از دانشجویانی که به کشور باز می گردند ممکن است با آزار و اذیت سیاسی مواجه شوند
[ترجمه ترگمان]برخی دانشجویانی که به کشور باز می گردند ممکن است با آزار و اذیت سیاسی مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is hopeful of returning to work soon.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که به زودی به سر کار بازگردد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است بزودی به سر کار برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We understand that you'll be returning next year.
[ترجمه گوگل]ما درک می کنیم که شما سال آینده برمی گردید
[ترجمه ترگمان]ما درک می کنیم که سال دیگه بر می گردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عودت (اسم)
return, regress, coming back, returning

مراجعه (اسم)
reference, recourse, returning, resort, referral, remarrying a divorced woman

انگلیسی به انگلیسی

• act of going back, act of coming back; act of sending back, act of giving back
going back, coming back; recurring, repeating

پیشنهاد کاربران

بپرس