returned

جمله های نمونه

1. ali returned to the springs of his own being
علی به سرچشمه های وجود خود بازگشت.

2. he returned after a little while
پس از مدت کمی مراجعت کرد.

3. he returned from the war minus one hand
از جنگ بی دست بازگشت.

4. he returned my gift unopened
هدیه ی مرا باز نکرده پس فرستاد.

5. he returned my greeting with a friendly smile
به سلام من با لبخندی دوستانه پاسخ داد.

6. he returned the handkerchief to his pocket
دستمال را دوباره در جیبش گذاشت.

7. he returned wiser and plus $ 500
او عاقل تر و با 500 دلار بیشتر مراجعت کرد.

8. i returned the book which he had lent me
کتابی را که به من قرض داده بود پس دادم.

9. i returned to kashan
به کاشان برگشتم.

10. they returned from the cemetery with hanging heads and grim faces
آنان با سرهای پایین انداخته و چهره های گرفته از گورستان بازگشتند.

11. they returned the names of all residents of these two streets
نام همه ی ساکنان این دو خیابان را گزارش دادند.

12. we returned erelong
پس از اندکی مراجعت کردیم.

13. we returned the room to its former look
اتاق را به شکل سابق خود برگرداندیم.

14. we returned their fire
ما به تیر اندازی آنان پاسخ دادیم.

15. "very well", returned his brother
برادرش پاسخ داد،((بسیار خوب)).

16. her mind returned to her own early youth
فکرش به عنفوان جوانی خودش معطوف شد.

17. majless deputies returned from london to tehran
نمایندگان مجلس از لندن به تهران بازگشتند.

18. our bombers returned to their base without scathe
بمب افکن های ما بدون تحمل صدمه به پایگاه خود باز گشتند.

19. the court returned the verdict of not guilty
دادگاه رای به برائت (او) داد.

20. the jury returned the verdict of not guilty (or guilty)
هیئت منصفه ی دادگاه (دادوران) حکم برائت (یا محکومیت) را صادر کرد(ند).

21. the pilot returned his attention to the blinking light
خلبان توجه خود را دوباره به چراغ چشمک زن معطوف کرد.

22. he has just returned from a dig in takhte jamshid
به تازگی از حفاری تخت جمشید برگشته است.

23. she went and returned presently
او رفت و زود برگشت.

24. she went out and returned after an interval of two hours
او بیرون رفت و پس از (گذشت) دو ساعت مراجعت کرد.

25. your money will be returned upon request
به محض درخواست پول شما پس داده خواهد شد.

26. years passed by until shams returned
سال ها گذشت تا اینکه شمس مراجعت کرد.

27. rebellion gradually faded out and once again peace returned
شورش کم کم از میان رفت و دوباره آرامش برقرار شد.

28. fighting was still going on in our city, but elsewhere peace had returned
در شهر ما زد و خورد ادامه داشت ولی در جاهای دیگر آرامش دوباره برقرار شده بود.

29. The jury returned/announced/brought in their verdict.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه رای خود را بازگشت / اعلام / ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه در حکم خود اعلام \/ اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He returned home with his bride redux.
[ترجمه گوگل]او با ردوکس عروسش به خانه برگشت
[ترجمه ترگمان]با عروس خود به خانه بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• given back, sent back

پیشنهاد کاربران

. This world is past form of returned
گذشته:returned
ساده:return
بازگشت؛ برگشتن
بازگشت - بازگشتن - رجوع کردن - برگشت دادن - برگرداندن - برگشتی - مرجوعی - احیا کردن - چیزی که داشته میمرده و برگشته به زندگی - بازگشته - بازگشتن ( گذشته )
تلفظ - یرِتِرِنِت
لطفاً لایک کید یکی زحمت کشیدم دقیق نوشتم براتون
برگرداندن
برگشتی، مرجوعی
یکی از معنی هاش:
احیا کردن. چیزی که داشته میمرده و برگشته به زندگی
بازگرداندن
بازگشته
بازگشتن ( گذشته )
بازگشت - بازگشتن - رجوع کردن - برگشت دادن

بپرس