retrospect

/ˈretrəˌspekt//ˈretrəspekt/

معنی: عطف بماسبق کننده، نگاه به گذشته، مسیر قهقرایی، پس نگری، عطف کردن
معانی دیگر: اندیشه ی گذشته، بازنگری، گذشته اندیشی، پس اندیشی، (نادر) پس نگری کردن، بازنگری کردن، به گذشته نگاه کردن یا اندیشیدن، پس نگریستن، شامل گذشته، پس نگرانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in retrospect
• : تعریف: reflection on the past or on past events or achievements.

- The chapter contains an historical retrospect of events leading up to the war.
[ترجمه علی کولیوندی] این فصل شامل یک دورنمایی تاریخی است که به جنگ منتهی میشود
|
[ترجمه احمد قربانی] این فصل شامل مروری تاریخی از وقایع منتهی به جنگ است.
|
[ترجمه گوگل] این فصل شامل مروری تاریخی از وقایع منتهی به جنگ است
[ترجمه ترگمان] این فصل شامل دورنمایی تاریخی از وقایعی است که به جنگ منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in retrospect
با نگاهی به گذشته،در نگاه به گذشته،از دیدگاه امروز (درباره ی گذشته)

2. his new book begins with a retrospect
کتاب جدید او با نگاهی به گذشته آغاز می شود.

3. In retrospect, I think my marriage was doomed from the beginning.
[ترجمه امیر] با نگاهی به گذشته ، فکر میکنم ازدواج من از ابتدا محکوم به شکست بوده است.
|
[ترجمه علی کولیوندی] بانگاه به گذشته فکر میکنم از ابتدا شروع حکم مجازات بود
|
[ترجمه احمد قربانی] در نگاه به گذشته، فکر می کنم ازدواج من از ابتدا محکوم به فنا بود.
|
[ترجمه گوگل]در نگاه به گذشته، فکر می کنم ازدواج من از ابتدا محکوم به فنا بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به گذشته نگاه می کنم، فکر می کنم ازدواجم از اول به فنا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In retrospect, it's easy to see why we were wrong.
[ترجمه امیر] با نگاهی به گذشته ، آسان است که متوجه شویم چرا ما اشتباه کردیم
|
[ترجمه علی کولیوندی] با نگاه به گذشته به آسانی می بینم که چرا اشتباه کردیم
|
[ترجمه گوگل]در نگاه به گذشته، به راحتی می توان فهمید که چرا اشتباه می کردیم
[ترجمه ترگمان]وقتی به گذشته نگاه می کنم، می بینم که چرا اشتباه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was, in retrospect, the happiest day of her life.
[ترجمه امین رخساری] با نگاهی به گذشته آن روز شادترین روز زندگی او بود.
|
[ترجمه علی کولیوندی] با نگاه به گذشته آن روز شادترین روز زندگیش بود
|
[ترجمه گوگل]در گذشته، شادترین روز زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]در نگاه به گذشته، شادترین روز زندگیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In retrospect, I wonder if we should have done more.
[ترجمه علی کولیوندی] با نگاه به گذشته تعجب میکنم که آیا بیشتر این باید کارکنم
|
[ترجمه گوگل]در نگاهی به گذشته، نمی‌دانم که آیا باید بیشتر کار می‌کردیم یا خیر
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به گذشته، تعجب می کنم که آیا باید بیشتر این کار را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The decision seems extremely odd, in retrospect.
[ترجمه گوگل]این تصمیم در نگاهی به گذشته بسیار عجیب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به گذشته، این تصمیم بسیار عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In retrospect, I think that I was wrong.
[ترجمه سارا] به گذشته که نگاه میکنم، فکر میکنم اشتباه کرده بودم
|
[ترجمه گوگل]با نگاه به گذشته، فکر می کنم اشتباه کردم
[ترجمه ترگمان]به گذشته فکر می کنم که اشتباه می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In retrospect it's obvious how we went wrong.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به گذشته، واضح است که چگونه اشتباه کردیم
[ترجمه ترگمان]وقتی به گذشته نگاه می کنم واضح است که چه طور اشتباه می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In retrospect, we should have insisted on checking his calculations, but it's easy to be wise after the event.
[ترجمه گوگل]در نگاهی به گذشته، ما باید اصرار می‌کردیم که محاسبات او را بررسی کنیم، اما عاقل بودن بعد از واقعه آسان است
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به گذشته، ما باید اصرار می کردیم که محاسبات او را چک کنیم، اما بعد از این رویداد عاقلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In retrospect, it might be argued that the significance of the liquidity trap was over-emphasised.
[ترجمه گوگل]در نگاهی به گذشته، ممکن است استدلال شود که اهمیت تله نقدینگی بیش از حد مورد تاکید قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به گذشته، ممکن است اینطور استدلال شود که اهمیت تله نقدینگی بیش از حد تاکید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That moment seems in retrospect to have been more exciting than any of the films that followed.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آن لحظه در گذشته از هر فیلم دیگری هیجان انگیزتر بوده است
[ترجمه ترگمان]این لحظه به نظر می رسد که به گذشته هیجان انگیزتر از تمام فیلم هایی است که به دنبال آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet, in retrospect, Glam dovetailed exactly with developments in consumer capitalism.
[ترجمه گوگل]با این حال، در نگاهی به گذشته، گلم دقیقاً با تحولات سرمایه داری مصرفی همراه شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، با نگاهی به گذشته، Glam دقیقا با تحولات سرمایه داری در مصرف کنندگان مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In retrospect I wish that 1 had been less careful of their prerogatives and had exercised control over their activities.
[ترجمه چگینی] با نگاهی به گذشته، ای کاش کمتر مراقب امتیازات آنها بودم و بر فعالیت های آنها کنترل می کردم.
|
[ترجمه گوگل]در نگاهی به گذشته، ای کاش 1 کمتر مراقب امتیازات خود بود و بر فعالیت های خود کنترل داشت
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به گذشته آرزو می کنم که ۱ از امتیازات آن ها کم تر باشد و کنترل فعالیت های آن ها را اعمال کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطف بماسبق کننده (اسم)
retrospect

نگاه به گذشته (اسم)
retrospect

مسیر قهقرایی (اسم)
retrospect

پس نگری (اسم)
retrospect, retrospection

عطف کردن (فعل)
direct, connect, advert, refer, hark back, retrospect, turn, return

انگلیسی به انگلیسی

• review of past events, contemplation of the past
reflect on the past, contemplate previous events
when you consider something in retrospect, you think about it some time after it has happened when you may be able to understand it more clearly.

پیشنهاد کاربران

Retro spect : نگاه به گذشته
The prefix retro - means “back, " and spect is a
component of the words inspect, spectator, spectacles, and perspective, among others, which all have to do with looking or seeing. So it makes sense that retrospect means to look back in time, or to remember.
بازنگری. نگاه به گذشته
مثال:
The chapter contains an historical retrospect of events leading up to the war.
این فصل شامل یک بازنگری تاریخی از حوادثی است که به جنگ منتهی شد.
حالا که فکر می کنم . . . .
in retrospect, shouldn't have gone
حالا که فکر می کنم می بینم من نباید می رفتم اشتباه کردم
پسابینی

بپرس