retrogress

/ˌretrəˈɡres//ˌretrəˈɡres/

معنی: پس رفتن، بقهقرا رفتن، ترقی معکوس کردن
معانی دیگر: پسروی کردن، به قهقرا رفتن، پسگرد کردن، به حالت پیشین بازگشتن، بدتر شدن (به ویژه بیماری)، عود کردن، برگشت

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: retrogresses, retrogressing, retrogressed
مشتقات: retrogressive (adj.), retrogressively (adv.), retrogression (n.)
• : تعریف: to return to a former, usu. inferior condition; degenerate; revert.
متضاد: progress
مشابه: relapse, revert

جمله های نمونه

1. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه گوگل]با انحراف از سوسیالیسم، چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه استعمار قهقرایی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In its absence China would retrogress into division and chaos, and modernization would become impossible.
[ترجمه گوگل]در غیاب آن، چین به سمت تفرقه و هرج و مرج پیش می‌رود و مدرن‌سازی غیرممکن می‌شود
[ترجمه ترگمان]در غیاب این کشور چین به تقسیم و هرج و مرج دچار خواهد شد و مدرن سازی غیر ممکن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If time could retrogress to let me go back to my school days, my dear teacher, how respectfully l would again listen to you. . .
[ترجمه گوگل]اگر زمان می توانست به عقب برگردد و به من اجازه دهد به دوران مدرسه برگردم، معلم عزیزم، چقدر محترمانه دوباره به شما گوش می دادم
[ترجمه ترگمان]اگر زمان به من اجازه می داد که به دوران مدرسه اش برگردم، استاد عزیز، چقدر با احترام به شما گوش می دادم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As Japan took the route of militarism, its culture began to retrogress the writers degenerated.
[ترجمه گوگل]همانطور که ژاپن مسیر نظامی گری را در پیش گرفت، فرهنگ آن شروع به عقب نشینی کرد و نویسندگان منحط شدند
[ترجمه ترگمان]همانطور که ژاپن مسیر نظامی گری را در پیش گرفت، فرهنگ آن شروع به retrogress کردن نویسندگان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion The EPI yellow card warning system is a feasible and useful way to prevent EPI retrogress, but it should be more scientific and reliable.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری سیستم هشدار کارت زرد EPI یک راه عملی و مفید برای جلوگیری از پسرفت EPI است، اما باید علمی تر و قابل اعتمادتر باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سیستم هشدار کارت زرد گسترده یک روش عملی و مفید برای پیش گیری از برنامه گسترده ایمن سازی است، اما باید بیشتر علمی و قابل اعتماد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stability of the high-yielding mutant was tested, the result showed that after passing 3 generations, the strain began to retrogress and the total titer had a substantial decline.
[ترجمه گوگل]پایداری جهش پربازده مورد آزمایش قرار گرفت، نتیجه نشان داد که پس از گذشت 3 نسل، سویه شروع به پسرفت کرد و تیتر کل کاهش قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]ثابت شد که پس از گذشت ۳ نسل، فشار به retrogress و کل titer کاهش قابل توجهی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In todays feminine literatures, this traditional concept has been challenged, and males gradually retrogress from center to periphery in womens world.
[ترجمه گوگل]در ادبیات زنانه امروزی، این مفهوم سنتی به چالش کشیده شده است و مردان به تدریج از مرکز به پیرامون در دنیای زنان به عقب می روند
[ترجمه ترگمان]در ادبیات زنانه امروزی، این مفهوم سنتی به چالش کشیده شده است و نرها به تدریج از مرکز تا محیط در دنیای زنان رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Practice has shown that China-Japan relations will go ahead steadily once this political foundation is maintained; otherwise the relations will be undermined, become stagnant or even retrogress.
[ترجمه گوگل]عمل نشان داده است که با حفظ این بنیان سیاسی، روابط چین و ژاپن به طور پیوسته پیش خواهد رفت در غیر این صورت روابط تضعیف، راکد و یا حتی پسرفت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]تجربه نشان داده است که روابط چین و ژاپن زمانی ادامه خواهد یافت که این بنیاد سیاسی حفظ شود؛ در غیر این صورت روابط تضعیف خواهد شد، راکد و یا حتی retrogress خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the Crisis,(sentence dictionary) the economies of developing countries would usually retrogress to where they were 10 years or even decades ago.
[ترجمه گوگل]پس از بحران، (فرهنگ جملات) اقتصاد کشورهای در حال توسعه معمولاً به جایی که 10 سال یا حتی دهه‌های قبل بودند، بازگشت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At present the moral belief crisis is the co-existence of expansibility crisis and the retrogress crisis.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بحران باور اخلاقی همزیستی بحران بسط پذیری و بحران پسرفت است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر بحران باور اخلاقی، هم زیستی بحران expansibility و بحران retrogress است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And in our society today, no progress means to retrogress.
[ترجمه گوگل]و در جامعه امروز ما هیچ پیشرفتی به معنای عقب نشینی نیست
[ترجمه ترگمان]و امروز در جامعه ما هیچ پیشرفتی برای retrogress وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پس رفتن (فعل)
retire, regress, recede, retrograde, pull back, retrogress

بقهقرا رفتن (فعل)
retrograde, retrogress

ترقی معکوس کردن (فعل)
retrogress

انگلیسی به انگلیسی

• revert to a previous condition; move backward
if an organization or process retrogresses, it goes back to an earlier and less efficient stage in its development; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پس پسکی . [ پ َ پ َ س َ ] ( حامص مرکب ) قهقرا. عقب . - پس پسکی رفتن ؛ پس پایگی رفتن . پس پا شدن . سپسایگی رفتن . ( منتهی الارب در لغت نکص ) . نکص . نکوص . مَنکص .
به عقب رفتن

بپرس