فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to say or write (something) as an angry, witty, or argumentative reply.
• مترادف: counter, rebut, rejoin
• مشابه: answer, contradict, counterclaim, reply, respond, wisecrack
• مترادف: counter, rebut, rejoin
• مشابه: answer, contradict, counterclaim, reply, respond, wisecrack
- "I could say the same for you!" he retorted.
[ترجمه گوگل] "من می توانم همین را برای شما بگویم!" او پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] منم میتونم همینو بهت بگم او جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] منم میتونم همینو بهت بگم او جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She retorted that the facts of the case proved otherwise.
[ترجمه گوگل] او پاسخ داد که حقایق پرونده خلاف آن را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان] او جواب داد که واقعیات این پرونده به طور دیگری اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او جواب داد که واقعیات این پرونده به طور دیگری اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give a sharp answer to.
• مترادف: riposte
• مشابه: dis, insult
• مترادف: riposte
• مشابه: dis, insult
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: retorts, retorting, retorted
حالات: retorts, retorting, retorted
• (1) تعریف: to make a sharp answer.
• مترادف: rejoin, riposte
• مشابه: answer, rebut, reciprocate, reply, respond, retaliate
• مترادف: rejoin, riposte
• مشابه: answer, rebut, reciprocate, reply, respond, retaliate
- He always retorts with insults.
[ترجمه گوگل] او همیشه با توهین پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان] او همیشه با فحش جواب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه با فحش جواب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to reply with an opposite argument.
• مترادف: counter
• مشابه: answer, contradict, counterclaim, rebut, rejoin, reply, respond
• مترادف: counter
• مشابه: answer, contradict, counterclaim, rebut, rejoin, reply, respond
اسم ( noun )
مشتقات: retorter (n.)
مشتقات: retorter (n.)
• : تعریف: a sharp reply or counterargument.
• مترادف: comeback, rejoinder, riposte
• مشابه: rise
• مترادف: comeback, rejoinder, riposte
• مشابه: rise
- She countered with a witty, though sarcastic, retort.
[ترجمه گوگل] او با پاسخی شوخ، هرچند کنایه آمیز، پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] جما با هر چند کنایه و کنایه پاسخ داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جما با هر چند کنایه و کنایه پاسخ داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a laboratory vessel that has a long, downturned neck and is used to distill or decompose substances by heat.
• (2) تعریف: a large vessel in which ore is heated to extract metal, or any similar large industrial heating vessel.