retirement

/riˈtaɪərmənt//rɪˈtaɪəmənt/

معنی: انفصال، خلوت، بازنشستگی
معانی دیگر: تقاعد، جای دنج، گوشه ی عزلت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of retiring.
مشابه: repair

- She moved to Florida after her retirement.
[ترجمه گوگل] او پس از بازنشستگی به فلوریدا نقل مکان کرد
[ترجمه ترگمان] او پس از بازنشستگی به فلوریدا نقل مکان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of having ceased work or active service.

- He's in retirement now and no longer practicing law.
[ترجمه گوگل] او اکنون در دوران بازنشستگی است و دیگر وکالت نمی کند
[ترجمه ترگمان] او اکنون در حال بازنشستگی است و دیگر در حال تمرین قانون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the time of one's life during which one is retired.

- They traveled a good deal during their retirement.
[ترجمه گوگل] آنها در دوران بازنشستگی سفر خوبی داشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها در طول دوران بازنشستگی خود به یک معامله خوب سفر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: retreat into seclusion or privacy, or such privacy and seclusion itself.
مشابه: seclusion

- He slipped away from his wife's party seeking retirement in his study.
[ترجمه گوگل] او از حزب همسرش به دنبال بازنشستگی در اتاق کار خود دور شد
[ترجمه ترگمان] از جمع همسرش دور شد و به جستجوی بازنشستگی در اتاق مطالعه اش پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: relating to the act of retiring or condition of being retired.

- retirement housing
[ترجمه گوگل] مسکن بازنشستگان
[ترجمه ترگمان] مسکن بازنشستگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. retirement age
سن بازنشستگی

2. retirement benefits
حقوق و مزایای بازنشستگی

3. retirement pay
حقوق بازنشستگی

4. after retirement his only interest was flower gardening
پس از بازنشستگی یگانه دلبستگی او گلکاری بود.

5. his retirement was a serious loss to the company
باز نشستگی او ضربه ی بزرگی بود که به شرکت وارد آمد.

6. at ahmad's retirement ceremony, the college did him proud
در مراسم بازنشستگی احمد دانشگاه بسیار از او تجلیل کرد.

7. eligible for retirement
واجد شرایط برای بازنشستگی

8. upon his retirement, they peresented a gold watch to him
هنگام بازنشستگی به او یک ساعت طلا پیشکش کردند.

9. financial security during retirement
تامین مالی در دوران بازنشستگی

10. an old sailor who is spending his sad retirement ashore
ملوان پیری که بازنشستگی غم انگیز خود را در خشکی می گذراند

11. Susan is going to take early retirement .
[ترجمه گوگل]سوزان در حال بازنشستگی پیش از موعد است
[ترجمه ترگمان]سوزان قصد دارد زودتر از موعد بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wanted to enjoy her retirement without being beset by financial worries.
[ترجمه گوگل]او می‌خواست از دوران بازنشستگی‌اش لذت ببرد، بدون اینکه دغدغه‌های مالی او را درگیر کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست از بازنشستگی او لذت ببرد، بدون این که نگرانی مالی او را تسخیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He said he was calling about your retirement pay.
[ترجمه گوگل]گفت برای حقوق بازنشستگی شما تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان]گفت که داره درباره حقوق بازنشستگی تو زنگ میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He became a keen golfer after his retirement from politics.
[ترجمه گوگل]او پس از بازنشستگی از سیاست به یک گلف باز مشتاق تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او پس از بازنشستگی از سیاست به یک گلف باز مشتاق تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She took to painting after retirement.
[ترجمه گوگل]او پس از بازنشستگی به نقاشی روی آورد
[ترجمه ترگمان]او پس از بازنشستگی به نقاشی پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A knee injury forced him into premature retirement.
[ترجمه گوگل]مصدومیت زانو او را مجبور به بازنشستگی زودرس کرد
[ترجمه ترگمان]جراحت زانو او را به بازنشستگی زودرس سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. When he went into retirement, he visibly withered.
[ترجمه گوگل]وقتی به بازنشستگی رفت، به وضوح پژمرده شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به retirement می رفت آشکارا withered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Are you eligible for early retirement/maternity leave?
[ترجمه گوگل]آیا واجد شرایط بازنشستگی پیش از موعد / مرخصی زایمان هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای مرخصی زودهنگام یا مرخصی زایمان واجد شرایط هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His mind has stagnated since his retirement.
[ترجمه گوگل]ذهنش از زمان بازنشستگی دچار رکود شده است
[ترجمه ترگمان]عقلشو از دست داده، از زمان بازنشستگی اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انفصال (اسم)
secession, separation, discharge, discontinuity, schism, schismatism, disjunction, extrusion, disunion, retirement

خلوت (اسم)
privacy, solitude, reclusion, retired place, retirement

بازنشستگی (اسم)
superannuation, retirement

تخصصی

[حسابداری] ابطال ( بازخرید سهام)
[صنعت] بازنشستگی

انگلیسی به انگلیسی

• act of retiring; withdrawal from one's job or occupation (usually due to old age); stage in life when a person no longer works due to old age; income or pension received after retiring from a job
retirement is the time when a worker retires.
retirement is also the period in a person's life after they have retired.

پیشنهاد کاربران

1. بازنشستگی 2. کناره گیری. انزوا 3. گوشه عزلت. خلوت
مثال:
early retirement was proposed as a solution
بازنشستگی زودتر از موقع به عنوان یک راه حل پیشنهاد شده بود.
Retirement age
سن بازنشستگی
بازنشستگی، بازنشسته شدن
مثال: He's planning for retirement next year.
او برای بازنشستگی سال آینده برنامه ریزی می کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : retire
✅️ اسم ( noun ) : retirement / retiree
✅️ صفت ( adjective ) : retired / retiring
✅️ قید ( adverb ) : _
ابطال
پایان انقضاء
بازنشستگی ( اسم )
retirement ( علوم نظامی )
واژه مصوب: عقب رَوی 1
تعریف: نوعی عملیات پدافندی که در آن نیرویی که با دشمن درگیر نیست به سمت عقب حرکت می کند
سالمندان
بازنشستگی

بپرس