retiform


معنی: مشبک، زنبوری، شبکه وار
معانی دیگر: دارای طرح تورمانند، تورسان، تورینه سان، آژگن

مترادف ها

مشبک (صفت)
cribriform, netted, reticular, reticulated, retiform, net-like

زنبوری (صفت)
retiform, reticulate

شبکه وار (صفت)
retiform

انگلیسی به انگلیسی

• resembling a network, net-like, reticulated

پیشنهاد کاربران

بپرس