reticulum


معنی: شبکه، نگاری، بافت همبند و مشبک، شیردان جانور نشخوار کننده، ساختمان شبکهای، بافت نگاهدارنده اعصاب
معانی دیگر: طرح یا شکل تورمانند، (زیست شناسی) ریز تورینه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: reticula
(1) تعریف: a netlike structure; network.

(2) تعریف: in biology, any network or netlike structure, as in the endoplasm of certain cells.

(3) تعریف: the second stomach of ruminating animals.

جمله های نمونه

1. Endoplasmic reticulum stress is a kind of subcellular pathological state, and associated with many diseases.
[ترجمه گوگل]استرس شبکه آندوپلاسمی نوعی حالت پاتولوژیک درون سلولی است و با بسیاری از بیماری ها همراه است
[ترجمه ترگمان]استرس شبکه اندو پلاسمیک نوعی حالت pathological و مرتبط با بسیاری از بیماری ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of the saclike vesicles that comprise the reticulum.
[ترجمه گوگل]یکی از وزیکول های کیسه مانند که شبکه را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]یکی از کیسه های خون ریزی که شامل شبکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The electrical activities and sequences of oesophagus, reticulum and the four compartments of rumen in sheep were recorded with polygram system RM-6008 during rest, feed, rumination and eructation .
[ترجمه گوگل]فعالیت‌های الکتریکی و توالی‌های مری، رتیکولوم و چهار محفظه شکمبه در گوسفند با سیستم پلی‌گرام RM-6008 در حین استراحت، تغذیه، نشخوار و نعوظ ثبت شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های الکتریکی و توالی بیماری های مری، شبکه و چهار بخش of در گوسفندان در طول استراحت، خوراک، rumination و eructation ثبت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Role of the sarcoplasmic reticulum in smooth muscle.
[ترجمه گوگل]نقش شبکه سارکوپلاسمی در عضلات صاف
[ترجمه ترگمان]نقش شبکه پلاسمیک گوشتی در ماهیچه صاف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lymphocyte is round, there are mitochondrion, rough endoplasmic reticulum and azurophil granule in their cytoplasm.
[ترجمه گوگل]لنفوسیت گرد است، میتوکندری، شبکه آندوپلاسمی خشن و گرانول آزوروفیل در سیتوپلاسم آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]lymphocyte گرد است، mitochondrion، شبکه اندو پلاسمیک زمخت و azurophil granule در سیتوپلاسم آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The number of mitochondria, smooth endoplasmic reticulum and cortical granules all increased and they moved to the cortical region gradually.
[ترجمه گوگل]تعداد میتوکندری‌ها، شبکه آندوپلاسمی صاف و گرانول‌های قشر همگی افزایش یافتند و به تدریج به ناحیه قشر مغز منتقل شدند
[ترجمه ترگمان]تعداد میتوکندری، شبکه اندو پلاسمیک نرم و دانه های قشری به تدریج افزایش یافت و به تدریج به ناحیه قشری انتقال یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were lysosomes and endoplasmic reticulum in endoplasm, but it lacked Golgi body and mitochondria.
[ترجمه گوگل]لیزوزوم و شبکه آندوپلاسمی در آندوپلاسم وجود داشت، اما فاقد جسم گلژی و میتوکندری بود
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک وجود داشت و شبکه اندو پلاسمیک در endoplasm وجود داشت، اما فاقد دستگاه گلژی و میتوکندری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And there were endoplasmatic reticulum enlargement and the myofibril contracture in the 4℃ group.
[ترجمه گوگل]و بزرگ شدن شبکه آندوپلاسمی و انقباض میوفیبریل در گروه 4 درجه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]همچنین توسعه شبکه endoplasmatic و the myofibril در گروه ۴ درجه سانتی گراد انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are rough endoplasmic reticulum, mitochondrion, lysosome and other kinds of organelles in the cytoplasm of monocyte.
[ترجمه گوگل]شبکه آندوپلاسمی خشن، میتوکندری، لیزوزوم و انواع دیگر اندامک ها در سیتوپلاسم مونوسیت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک زمخت، mitochondrion، lysosome و انواع دیگر اندامک های در سیتوپلاسم of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Epithelial cell reticulum expansion, reduced microvilli, chromosome concentration, increased lysosome.
[ترجمه گوگل]گسترش شبکه سلول های اپیتلیال، کاهش میکروویلی، غلظت کروموزوم، افزایش لیزوزوم
[ترجمه ترگمان]گسترش شبکه سلولی epithelial، کاهش microvilli، غلظت کروموزوم را کاهش داده و lysosome را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The foreign bodies, penetrating reticulum and diaphragm and getting into the triangle area, usually caused the local or wide-range pleuritis .
[ترجمه گوگل]اجسام خارجی با نفوذ به شبکه و دیافراگم و ورود به ناحیه مثلث معمولاً باعث ایجاد پلوریت موضعی یا با دامنه وسیع می شوند
[ترجمه ترگمان]بدن های خارجی، شبکه نفوذ کننده و دیافراگم و وارد شدن به منطقه مثلث معمولا باعث ایجاد pleuritis محلی یا گسترده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cisternae of rough endoplasmic reticulum swelled obviously and the ribosomes denuded.
[ترجمه گوگل]مخزن شبکه آندوپلاسمی خشن به وضوح متورم شد و ریبوزوم ها برهنه شدند
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک زمخت به طور واضح رشد کرد و the تخلیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Background— Abnormal sarcoplasmic reticulum calcium (Ca) cycling is increasingly recognized as an important mechanism for increased entricular automaticity that leads to lethal entricular arrhythmias.
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف- چرخه غیرطبیعی کلسیم شبکه سارکوپلاسمی کلسیم (Ca) به طور فزاینده ای به عنوان یک مکانیسم مهم برای افزایش خودکار بودن بطنی شناخته می شود که منجر به آریتمی های کشنده می شود
[ترجمه ترگمان]پس زمینه - شبکه اندو پلاسمیک گوشتی غیر نرمال (Ca)به طور فزاینده ای به عنوان یک مکانیزم مهم برای افزایش خودکار entricular اتوماتیک شناخته می شود که منجر به آریتمی entricular کشنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Transport vesicles may carry exportable molecules the endoplasmic reticulum to another membranous organelle, the Golgi complex.
[ترجمه گوگل]وزیکول های حمل و نقل ممکن است مولکول های قابل صادرات را از شبکه آندوپلاسمی به اندامک غشایی دیگر، مجتمع گلژی، حمل کنند
[ترجمه ترگمان]کیسه های حمل و نقل ممکن است مولکول های exportable را به یک اندامک سلولی دیگر، از کمپلکس گلژی منتقل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

نگاری (اسم)
reticulum

بافت همبند و مشبک (اسم)
reticulum

شیردان جانور نشخوار کننده (اسم)
reticulum

ساختمان شبکه ای (اسم)
reticulum

بافت نگاهدارنده اعصاب (اسم)
reticulum

تخصصی

[علوم دامی] نگاری ؛ بخشی از پیش معده نشخوارکنندگان

انگلیسی به انگلیسی

• network, web, reticulated structure; network of tissues or structures (anatomy); second stomach in ruminant animals (zoology)

پیشنهاد کاربران

نگاری
شبکه
RER: Rough Endoplasmic Reticulum >> شبکه آندوپلاسمی زبر
Reticulum ( نجوم )
واژه مصوب: تاربست
تعریف: هفتمین صورت فلکی کوچک، واقع در آسمان جنوبی ( southern sky )
شبکه

بپرس