reticulate

/rɪˈtɪkjʊleɪt//rɪˈtɪkjʊleɪt/

معنی: زنبوری، شبکه کردن، مشبک کردن
معانی دیگر: تورمانند، تورسان، تورینه سان، مشبک، آژگن، (به ویژه برگ گیاه) تورینه ای، شبکه دار (reticulated هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: resembling or forming a net or network.

(2) تعریف: of a leaf, having a netlike system of veins.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reticulates, reticulating, reticulated
• : تعریف: to make into or cause to resemble a net or network.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reticulately (adv.)
• : تعریف: to form a net or network.

جمله های نمونه

1. I found myself in front of the reticulated python.
[ترجمه گوگل]خودم را در مقابل مار پیتون مشبک دیدم
[ترجمه ترگمان]خودم رو جلوی یه مار پیتون پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ornamentation of extine is reticulate, reticulate- microperforate or microperforate.
[ترجمه گوگل]تزئینات اکستین مشبک، مشبک- میکروپرفورات یا میکروپرفورات است
[ترجمه ترگمان]زیور آلات extine reticulate، reticulate - microperforate یا microperforate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This paper is special in dynamics performance of reticulate polypropylene fiber concrete.
[ترجمه گوگل]این مقاله در عملکرد دینامیکی بتن الیافی پلی پروپیلن مشبک خاص است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در عملکرد دینامیکی بتن الیاف polypropylene پلی پروپیلن ویژه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leaf cuticular membrane was granular, reticulate, or papilliform.
[ترجمه گوگل]غشای کوتیکولی برگ دانه ای، مشبک یا پاپیلی شکل بود
[ترجمه ترگمان]غشا cuticular برگ، دانه دانه یا papilliform بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Plastics. Reticulate polyethylene pipes for pipelines under pressure. Specifications.
[ترجمه گوگل]پلاستیک ها لوله های پلی اتیلن مشبک برای خطوط لوله تحت فشار مشخصات فنی
[ترجمه ترگمان]پلاستیک لوله های پلی اتیلن Reticulate برای خطوط لوله تحت فشار مشخصات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Honing experiments are executed and the relationships between reticulate cross-angle, honing pressure, honing rates and material removal rate are analyzed in rough honing.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های سنگ‌زنی اجرا می‌شوند و روابط بین زاویه متقاطع مشبک، فشار سنگ‌زنی، نرخ سنگ‌زنی و سرعت حذف مواد در سنگ‌زنی خشن تحلیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها honing اجرا می شوند و روابط بین زاویه بین reticulate، فشار تیز، میزان تیز کردن و نرخ حذف مواد در تیز کردن شدید مورد تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The surface ornament of seed is reticulate or mammilate.
[ترجمه گوگل]زینت سطح دانه مشبک یا پستاندار است
[ترجمه ترگمان]زینت سطحی بذر reticulate یا mammilate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A case of reticulate pigmented anomaly of the flexures is reported.
[ترجمه گوگل]یک مورد ناهنجاری رنگدانه مشبک خمشی گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]یک مورد از reticulate pigmented the گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Packing: side sealing, reticulate, sealing edge 8 MM, another level with pneumatic cutter.
[ترجمه گوگل]بسته بندی: آب بندی جانبی، مشبک، لبه آب بندی 8 میلی متر، سطح دیگری با برش پنوماتیک
[ترجمه ترگمان]بستن چمدان: آب بندی کناری، reticulate، لبه آب بندی، ۸ میلی متر، یک سطح دیگر با cutter پنوماتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reticulate evolution caused by hybridization, introgression and lineage sorting may be an explanation for the molecular phylogenetic incongruence.
[ترجمه گوگل]تکامل شبکه‌ای ناشی از هیبریداسیون، درون‌گرایی و مرتب‌سازی دودمان ممکن است توضیحی برای عدم تطابق فیلوژنتیکی مولکولی باشد
[ترجمه ترگمان]تکامل reticulate ناشی از hybridization، introgression و مرتب سازی دودمان ممکن است یک توضیح برای incongruence مولکولی مولکولی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These are to form the reticulate structure inside company site.
[ترجمه گوگل]اینها برای تشکیل ساختار شبکه ای در داخل سایت شرکت هستند
[ترجمه ترگمان]اینها برای تشکیل ساختار reticulate در داخل سایت شرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The reticulate pattern of minor veins is characteristic of most dicotyledonous plants.
[ترجمه گوگل]الگوی شبکه ای رگبرگ های فرعی مشخصه اکثر گیاهان دولپه ای است
[ترجمه ترگمان]الگوی reticulate of کوچک مشخصه بیشتر گیاهان dicotyledonous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seeds (1 or)2 per valve, subpyramidal, rugose reticulate; hilum linear, minute.
[ترجمه گوگل]دانه (1 یا) 2 در هر دریچه، زیر هرمی، مشبک رژوز هیوم خطی، دقیقه
[ترجمه ترگمان]بذر (۱ یا)۲ به ازای هر شیر، subpyramidal، rugose reticulate؛ hilum خطی، دقیقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The octagonal nave piers have no capitals and ascend to carry the reticulated nave vault above.
[ترجمه گوگل]پایه های شبستان هشت ضلعی بدون سرستون هستند و برای حمل طاق شبستان مشبک بالا بالا می روند
[ترجمه ترگمان]پایه های شبستان هشت ضلعی نیستند و بالا می روند تا گنبد شبستان reticulated بالا را حمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زنبوری (صفت)
retiform, reticulate

شبکه کردن (فعل)
reticulate

مشبک کردن (فعل)
interlace, interweave, reticulate

تخصصی

[زمین شناسی] مشبک، زنبوری ،رتی کولیت، یا آناستومور - در این نوع سیستم رگبرگی، رگبرگ ها قبل از رسیدن به حاشیه پینول به هم متصل می شوند. - توری. بالهای توری شکل یا با شبکه رگبالهای طولی و عرضی.

انگلیسی به انگلیسی

• create a network, form into a network

پیشنهاد کاربران

reticulate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: مشبک
تعریف: ویژگی نوعی رگ بندی که در آن رگبرگ های فرعی انتهایی طرحی شبکه ای تشکیل می دهند

بپرس