reticular


معنی: مشبک، شبکهای
معانی دیگر: تور مانند، تورسان، تورینه سان، تورینه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reticularly (adv.)
(1) تعریف: consisting of or like a net; netlike.

(2) تعریف: very complicated or intricate.

(3) تعریف: of or relating to a reticulum.

- reticular tissue
[ترجمه گوگل] بافت شبکه ای
[ترجمه ترگمان] عضو مشبک،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Your Reticular Activating System is firing on all cylinders, your cortex is turning somersaults.
[ترجمه گوگل]سیستم فعال کننده مشبک شما روی همه سیلندرها شلیک می‌کند، قشر شما در حال چرخش به حالت سالتو است
[ترجمه ترگمان]فعال سازی سیستم شما بر روی همه سیلندرها و پوسته شما معلق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Haywire: I got a neuroanatomic lesion affecting my reticular activating system.
[ترجمه گوگل]های وایر: من یک ضایعه عصبی آناتومیک گرفتم که بر سیستم فعال کننده شبکه من تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]haywire: یک ضایعه neuroanatomic را دارم که بر روی سیستم فعال reticular اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cytoarchitecture of the predominant reticular formation nuclei of the medulla oblongata in the tree shrew was studied with Nissl' s method.
[ترجمه گوگل]ساختار سیتومعماری هسته‌های تشکیل‌دهنده مشبک غالب بصل النخاع در شال درختی با روش Nissl مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]cytoarchitecture هسته تشکیل reticular predominant of medulla در the درخت با روش Nissl بررسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reticular lymphoducts in the perimeter of the pulmonary squamocellular carcinoma tissue was higher than that in the interior and the pulmonary inflammatory pseudotumor.
[ترجمه گوگل]مجرای لنفاوی مشبک در محیط بافت کارسینوم اسکواموسلولار ریوی بیشتر از داخل و تومور کاذب التهابی ریوی بود
[ترجمه ترگمان]The reticular در محیط غده carcinoma ریوی، بالاتر از tissue درونی و ریه inflammatory ریوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reticular water pipe make us comfortable and convenient in daily life.
[ترجمه گوگل]لوله آب مشبک ما را در زندگی روزمره راحت و راحت می کند
[ترجمه ترگمان]لوله آب reticular ما را در زندگی روزمره راحت و راحت می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. SP positive cell bodies in the reticular formation close ventrolateral to nucleus ambiguus were also found.
[ترجمه گوگل]اجسام سلولی مثبت SP در سازند شبکه ای نزدیک بطنی جانبی به هسته مبهم نیز یافت شد
[ترجمه ترگمان]بدن سلول مثبت SP در تشکیل reticular نزدیک ventrolateral به هسته ambiguus نیز یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ultrastructural changes in medulla oblongata reticular formation were studied by transmission electron microscope(TEM).
[ترجمه گوگل]تغییرات فراساختاری در تشکیل شبکه بصل النخاع با استفاده از میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تغییرات Ultrastructural در مغز (TEM)با میکروسکوپ الکترونی انتقالی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scientists will tell you that this method works because of the RAS (Reticular Activating System) in our brain, which is our antenna or radar that attract things that we focus to us.
[ترجمه گوگل]دانشمندان به شما خواهند گفت که این روش به دلیل RAS (سیستم فعال کننده شبکه) در مغز ما کار می کند، که آنتن یا رادار ما است که چیزهایی را که ما به سمت خود متمرکز می کنیم جذب می کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان به شما خواهند گفت که این روش به دلیل تصویر RAS (reticular فعال)در مغز ما کار می کند، که آنتن یا رادار ماست که چیزهایی را جذب می کند که ما بر روی ما تمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Once you do, however, you'll have triggered your Reticular Activating System.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که این کار را انجام دادید، سیستم فعال کننده شبکه خود را راه اندازی کرده اید
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که این کار را انجام دهید، راه اندازی مجدد سیستم را راه اندازی خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Detail of lymph node, showing stellate reticular cell in middle of field.
[ترجمه گوگل]جزئیات غدد لنفاوی، سلول مشبک ستاره ای را در وسط میدان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جزئیات گره lymph که سلول reticular را در وسط میدان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reticular formation of gels from goat's milks is firmer and denser than that of gels from cow's milks, and its gel pores are also smaller than the cow's.
[ترجمه گوگل]تشکیل مشبک ژل های شیر بز سفت تر و متراکم تر از ژل های شیر گاو است و منافذ ژل آن نیز از شیر گاو کوچکتر است
[ترجمه ترگمان]تشکیل ژل آلوئه ورا از milks بز محکم تر و denser از ژل آلوئه ورا است و منافذ آن نیز کوچک تر از ژل گاو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I got a neuroanatomic lesion affecting my reticular activating system.
[ترجمه گوگل]من یک ضایعه عصبی آناتومیک گرفتم که بر سیستم فعال کننده شبکه من تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]یک ضایعه neuroanatomic که سیستم فعال reticular را تحت تاثیر قرار داده بود را گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To investigate the effects of midbrain reticular formation injury on the conscious status and vital signs of cats, and reveal the mechanism of unconsciousness caused by midbrain injury .
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات آسیب تشکیل شبکه‌ای مغز میانی بر وضعیت هوشیاری و علائم حیاتی گربه‌ها و آشکارسازی مکانیسم بی‌هوشی ناشی از آسیب مغز میانی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد اثرات آسیب تشکیل midbrain بر وضعیت آگاه و علایم حیاتی گربه ها و آشکار کردن مکانیسم بی هوشی ناشی از آسیب midbrain
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Which of the following statements concerning the brainstem reticular formation is NOT true?
[ترجمه گوگل]کدام یک از عبارات زیر در مورد تشکیل شبکه ساقه مغز صحیح نیست؟
[ترجمه ترگمان]کدام یک از گزاره های زیر در مورد تشکیل reticular brainstem درست نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "I have a neuroanatomic lesion affecting my reticular activating system, " Haywire replies.
[ترجمه گوگل]های وایر پاسخ می دهد: «من یک ضایعه عصبی آناتومیک دارم که بر سیستم فعال کننده شبکه من تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]haywire پاسخ می دهد: \" یک ضایعه neuroanatomic دارم که سیستم فعال reticular را تحت تاثیر قرار می دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشبک (صفت)
cribriform, netted, reticular, reticulated, retiform, net-like

شبکه ای (صفت)
reticular, lacy

تخصصی

[نساجی] شبکه ای - مشبکی

انگلیسی به انگلیسی

• resembling a net, netlike; intricate, complicated, complex

پیشنهاد کاربران

بپرس