reticence

/ˈretəsəns//ˈretɪsns/

معنی: خاموشی، سکوت، کم گویی
معانی دیگر: خموشی، کم حرفی، کم گفتاری، reticency خاموشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: reticency (n.)
• : تعریف: the state or quality of being hesitant to speak out; reserve.
مترادف: diffidence
مشابه: bashfulness, demureness, reserve, self-consciousness, shyness, taciturnity, timidity, timorousness

- With his usual reticence, he said little by way of answer to her question.
[ترجمه گوگل] با سکوت همیشگی‌اش، کمی برای پاسخ به سؤال او گفت
[ترجمه ترگمان] با سکوت همیشگی اش، با لحنی که به سوال او جواب می داد، جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His reticence is more revealing than his speech.
[ترجمه گوگل]سکوت او از گفتارش آشکارتر است
[ترجمه ترگمان]سکوت او more از گفتار او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His reticence about his past made them very suspicious.
[ترجمه گوگل]سکوت او در مورد گذشته اش آنها را بسیار مشکوک کرد
[ترجمه ترگمان]reticence درباره گذشته او آن ها را بسیار مشکوک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pearl didn't mind his reticence; in fact she liked it.
[ترجمه گوگل]مروارید به سکوت او اهمیتی نمی داد در واقع او آن را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]مروارید به خاموشی خود اهمیت نمی داد؛ در واقع از آن خوشش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That night she had overcome her natural reticence and talked about their married life.
[ترجمه گوگل]در آن شب او بر سکوت طبیعی خود غلبه کرده بود و در مورد زندگی زناشویی خود صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]آن شب بر reticence طبیعی خود غلبه کرده و درباره زندگی زناشویی خود سخن گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He breaks out of his normal reticence and tells me the whole story.
[ترجمه گوگل]او از سکوت معمولی خود خارج می شود و تمام ماجرا را برای من تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]او از reticence معمولی خود جدا می شود و تمام داستان را برایم تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Even his softly spoken voice suggests a reticence toward off-stage communication.
[ترجمه گوگل]حتی صدای آهسته او حاکی از سکوت نسبت به ارتباط خارج از صحنه است
[ترجمه ترگمان]حتی صدای آهسته او بیانگر reticence از ارتباط خارج از صحنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Forgive me for my reticence but I know that many of the present-day inhabitants would not appreciate the need of it.
[ترجمه گوگل]مرا به خاطر سکوتم ببخش، اما می دانم که بسیاری از ساکنان امروزی نیاز به آن را درک نمی کنند
[ترجمه ترگمان]مرا عفو کنید، اما می دانم که بسیاری از ساکنان آن روز به این احتیاج ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a family peculiarity-a reticence in expressing sentiment or deep feeling.
[ترجمه گوگل]این یک ویژگی خانوادگی است - سکوت در ابراز احساسات یا احساسات عمیق
[ترجمه ترگمان]این یک ویژگی خانوادگی است - سکوت در ابراز احساسات و احساسات عمیق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But this comradeship turned to a strange reticence during the last few days of the journey.
[ترجمه گوگل]اما این رفاقت در چند روز آخر سفر به سکوت عجیبی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اما این رفاقت در چند روز اخیر به سکوت عجیبی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When it comes to abortion, the reticence of survey respondents is likely to be even greater.
[ترجمه گوگل]هنگامی که صحبت از سقط جنین به میان می آید، احتمالاً سکوت پاسخ دهندگان در نظرسنجی حتی بیشتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مساله به سقط جنین مربوط می شود، خاموشی پاسخ دهندگان نظرسنجی به احتمال زیاد بزرگ تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reticence which had surrounded the subject for so long had suddenly collapsed on all sides.
[ترجمه گوگل]سکوتی که برای مدت طولانی موضوع را احاطه کرده بود، ناگهان از همه طرف فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]The که این همه مدت موضوع را در میان گرفته بود ناگهان از هر طرف غش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He realised that Marion's reticence was to protect the secret of her love affair with Ronald Travis.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که سکوت ماریون برای محافظت از راز رابطه عاشقانه او با رونالد تراویس است
[ترجمه ترگمان]می دانست که خاموشی ماریان برای محافظت از ماجرای عاشقانه عاشقانه او با رونالد تراویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He always displays a certain reticence in discussing personal matters.
[ترجمه گوگل]او همیشه در بحث در مورد مسائل شخصی خودداری خاصی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد مسائل شخصی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her reticence was in sharp contrast to the glamour and star status of her predecessors.
[ترجمه گوگل]سکوت او در تضاد شدید با زرق و برق و موقعیت ستاره ای پیشینیانش بود
[ترجمه ترگمان]خاموشی او با شکوه و ستاره predecessors در تضاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His reticence are more revealing than his speech.
[ترجمه گوگل]سکوت او از گفتارش آشکارتر است
[ترجمه ترگمان]reticence بیش از گفتار او آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاموشی (اسم)
still, blackout, silence, extinction, quiescence, reticence, mum, quiescency, taciturnity

سکوت (اسم)
pause, calm, still, silence, reticence, mum, quietism, reticency, taciturnity

کم گویی (اسم)
reticence, reticency

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to remain silent, tendency to keep quiet; quality of having self-restraint, quality of being reserved
reticence is unwillingness to talk about what you know or what you feel; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : reticence
✅️ صفت ( adjective ) : reticent
✅️ قید ( adverb ) : reticently
shyness
بی میلی به صحبت
خودداری، پرهیز، مقاومت restraint
تردید - بی میلی

بپرس