retarder


معنی: تاخیر کننده، دیر کار، کند ساز
معانی دیگر: رجوع شود به: retardant، معوق

جمله های نمونه

1. The planetary circular tooth chain retarder is a new type of planetary transmission apparatus.
[ترجمه گوگل]کندکننده زنجیر دندان دایره ای سیاره ای نوع جدیدی از دستگاه انتقال سیاره ای است
[ترجمه ترگمان]کند کننده زنجیره خطی سیارات، نوع جدیدی از دستگاه انتقال سیاره ای قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As cement retarder, the effect of desulphurize ashfuel oil ( DADFO ) was studied here.
[ترجمه گوگل]به عنوان کندکننده سیمان، اثر سولفورزدایی روغن خاکستر (DADFO) در اینجا مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در اینجا به عنوان کننده سیمان، اثر of ashfuel (DADFO)در اینجا مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The effect of bone glue protein retarder on setting time and strength of gypsum is studied.
[ترجمه گوگل]اثر کندکننده پروتئین چسب استخوان بر زمان گیرش و استحکام گچ مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تاثیر کندکننده شیمیایی در زمان تنظیم زمان و قدرت سنگ گچ، مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The storage time could be prolonged by adding retarder.
[ترجمه گوگل]زمان ذخیره سازی را می توان با افزودن کندکننده افزایش داد
[ترجمه ترگمان]زمان نگهداری می تواند با اضافه کردن کندکننده طولانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example: caihong holographic radiotheraphy retarder ? ? s, multi - color, true color hologram computer - generated hologram.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: کند کننده رادیوتراپی هولوگرافیک caihong ? ? s، چند رنگ، کامپیوتر هولوگرام رنگ واقعی - هولوگرام تولید شده
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال: caihong holographic radiotheraphy می کند؟ ؟ s، چند رنگ، رنگ حقیقی، hologram تولید شده توسط کامپیوتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The characteristics of eddy current retarder were analyzed at low and high velocity respectively. A selecting method for switch point between mathematical model and neural network was proposed.
[ترجمه گوگل]ویژگی های کندکننده جریان گردابی به ترتیب در سرعت کم و بالا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت یک روش انتخاب برای نقطه سوئیچ بین مدل ریاضی و شبکه عصبی پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]مشخصات کندکننده جریان گردابی در سرعت پایین و بالا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت یک روش انتخاب برای نقطه سوئیچ بین مدل ریاضی و شبکه عصبی پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As cement retarder, the effect of desulphurize ash and dregs coming from power plant using fuel oil (DADFO) was studied here.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان کندکننده سیمان، اثر گوگردزدایی خاکستر و قلوه‌کش حاصل از نیروگاه با استفاده از نفت کوره (DADFO) در اینجا بررسی شد
[ترجمه ترگمان]در اینجا به عنوان کندکننده سیمان، تاثیر خاکستر desulphurize و dregs ناشی از سوخت گیاهی با استفاده از سوخت سوخت (DADFO)در اینجا مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After analyzing and practicing, retarder's supports for glassed steel chemical reactor were improved so as to make convenient for the retarder and supports installation.
[ترجمه گوگل]پس از تجزیه و تحلیل و تمرین، تکیه گاه های کندگیر برای راکتور شیمیایی فولادی شیشه ای بهبود یافت تا برای نصب کندگیر و ساپورت راحت باشد
[ترجمه ترگمان]بعد از تجزیه و تحلیل و تمرین کردن، کمک کند کننده برای رآکتور ماده شیمیایی glassed بهبود پیدا کرد تا بتواند آن را برای کندکننده تولید کند و از نصب آن پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Field service for transmission and retarder for buses ( warranty works and repairs ).
[ترجمه گوگل]خدمات صحرایی گیربکس و ریتاردر اتوبوس (گارانتی و تعمیرات)
[ترجمه ترگمان]خدمات رزمی برای انتقال و کندکننده برای اتوبوس ها (کاره ای ضمانت و تعمیرات)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At last, transporter retarder fatigue curve based on maximum likelihood method was validate by testing data.
[ترجمه گوگل]در نهایت، منحنی خستگی کندکننده حمل‌کننده بر اساس روش حداکثر احتمال با آزمون داده‌ها اعتبارسنجی شد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، با استفاده از داده های تست، منحنی خستگی - کننده بر پایه حداکثر احتمال، مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Second, since the hydraulic torque converter and hydraulic retarder use one hydraulic system, it can reduce the accessory system and predigest the control.
[ترجمه گوگل]دوم، از آنجایی که مبدل گشتاور هیدرولیک و کندکننده هیدرولیک از یک سیستم هیدرولیک استفاده می کنند، می توانند سیستم جانبی را کاهش داده و کنترل را پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]دوم، از آنجا که مبدل گشتاور هیدرولیک و کندکننده هیدرولیکی از یک سیستم هیدرولیک استفاده می کنند، می تواند سیستم فرعی را کاهش داده و کنترل را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chain wheel retarder based on chain transmission, it is a new applied retarder consisting of speed-down machine of chain wheel chain disc.
[ترجمه گوگل]کندگیر چرخ زنجیره ای مبتنی بر انتقال زنجیره ای، یک کندگیر کاربردی جدید است که از دستگاه کاهش سرعت دیسک زنجیره چرخ تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]کند کننده چرخه بر مبنای انتقال زنجیره ای، یک کندکننده شیمیایی کاربردی جدید متشکل از ماشین سرعت - پایین صفحه زنجیره زنجیره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You should also determine if a vapor retarder or other moisture control measure is needed.
[ترجمه گوگل]همچنین باید تعیین کنید که آیا به یک کندکننده بخار یا سایر اقدامات کنترل رطوبت نیاز است یا خیر
[ترجمه ترگمان]همچنین باید مشخص کنید که یک ماده پاک کننده بخار یا دیگر میزان کنترل رطوبت مورد نیاز است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The retardation of the Fresnel rhomb phase retarder was measured with the measurement error less than 0. 3%.
[ترجمه گوگل]کندی کندکننده فاز لوزی فرنل با خطای اندازه گیری کمتر از 0 3 درصد اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]تاخیر در فاز rhomb phase Fresnel با خطای اندازه گیری کم تر از ۰ اندازه گیری شد ۳ %
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sodium gluconate has served as one kind of good retarder, and also has the excellent plasticization effect to the cement.
[ترجمه گوگل]سدیم گلوکونات به عنوان یک نوع کند کننده خوب عمل کرده است و همچنین دارای اثر پلاستیک سازی عالی برای سیمان است
[ترجمه ترگمان]سدیم gluconate به عنوان یک کندکننده خوب عمل می کند و همچنین تاثیر plasticization بالایی را بر سیمان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاخیر کننده (اسم)
lingerer, retarder

دیر کار (اسم)
retard, retarder

کند ساز (اسم)
retarder

تخصصی

[شیمی] بازدارنده، کندکننده
[نساجی] بازدارنده - کند کننده - ریتارد
[پلیمر] بازدارنده، کند کننده، تاخیرانداز

انگلیسی به انگلیسی

• hindrance, person or thing that delays, person or thing that causes a slowdown

پیشنهاد کاربران

عقب افتاده ذهنی🗿
retarder ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: سرعت گیر 2
تعریف: تجهیزاتی که در خطوط تنظیم گاه شیب دار نصب می شود و سرعت واگن های رها شده از تپۀ تقسیم را کاهش می دهد
تاخیردهنده

بپرس