اسم ( noun )مشتقات: retardative (adj.), retardatory (adj.), retardment (n.)
• (1)تعریف: slowness or deficiency in mental, physical, or emotional growth.
• (2)تعریف: the act of slowing or delaying. • مشابه: lag
• (3)تعریف: the condition of being slowed or impeded.
• (4)تعریف: something that causes delay; impediment.
جمله های نمونه
1. Many factors can lead to growth retardation in unborn babies.
[ترجمه محمد جواد] عوامل زیادی می تواند باعث رشد عقب ماندگی در بچه های شهر نشین شود
|
[ترجمه گوگل]عوامل زیادی می توانند منجر به تاخیر در رشد در نوزادان متولد نشده شوند [ترجمه ترگمان]بسیاری از عوامل می توانند به عقب ماندگی رشد در کودکان متولد نشده منجر شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Yet even people with severe mental retardation show a high level of curiosity in certain circumstances.
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی افراد دارای عقب ماندگی ذهنی شدید در شرایط خاص سطح بالایی از کنجکاوی نشان می دهند [ترجمه ترگمان]با این حال، حتی افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی شدید، سطح بالایی از کنجکاوی را در شرایط خاص نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. FIG. 2 Results of gel retardation assays using several of the mutant MetJ repressors.
[ترجمه گوگل]شکل 2 نتایج سنجش تأخیر ژل با استفاده از چندین سرکوب کننده جهش یافته MetJ [ترجمه ترگمان]شکل ۲ نتایج سنجش رشد ژل با استفاده از چندین of MetJ repressors [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Those born with it can develop mental retardation, epilepsy and blindness - sometimes years later.
[ترجمه گوگل]کسانی که با آن متولد می شوند ممکن است به عقب ماندگی ذهنی، صرع و نابینایی مبتلا شوند - گاهی اوقات سال ها بعد [ترجمه ترگمان]افرادی که با آن متولد می شوند می توانند عقب ماندگی ذهنی، صرع و blindness را - گاهی اوقات پس از آن، گسترش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In some cases, there is also mental retardation and soft-tissue calcifications.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، عقب ماندگی ذهنی و کلسیفیکاسیون بافت نرم نیز وجود دارد [ترجمه ترگمان]در برخی موارد عقب ماندگی ذهنی و calcifications بافت نرم نیز وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Preparation of nuclei and gel retardation assays.
[ترجمه گوگل]آماده سازی هسته و سنجش تأخیر ژل [ترجمه ترگمان]آماده سازی هسته و کنترل عقب ماندگی ژل [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Moreover, a prominent feature in the gel retardation experiments is the presence of a smear between the two well-defined bands.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، یک ویژگی برجسته در آزمایشهای تاخیر ژل، وجود یک لکه بین دو باند کاملاً مشخص است [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک ویژگی برجسته در آزمایش ها عقب ماندگی ژل، وجود لکه ای بین دو باند خوب تعریف شده می باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Excessive drinking during pregnancy can cause mental retardation and physical problems with the child.
[ترجمه گوگل]نوشیدن زیاد الکل در دوران بارداری می تواند باعث عقب ماندگی ذهنی و مشکلات جسمی کودک شود [ترجمه ترگمان]نوشیدن بیش از حد در دوران بارداری می تواند موجب عقب ماندگی ذهنی و مشکلات جسمی با کودک شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. At speeds low compared with light, the temporal retardation is proportional to the square of your speed.
[ترجمه گوگل]در سرعت های پایین در مقایسه با نور، عقب ماندگی زمانی متناسب با مجذور سرعت شما است [ترجمه ترگمان]در سرعت های پایین در مقایسه با نور، تاخیر زمانی متناسب با مربع سرعت شما است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به ماندگاری عقب ماندگی شدید بستگی دارد در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است [ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Various tests suggested gross retardation by the end of the first year.
[ترجمه گوگل]آزمایشات مختلف عقب ماندگی فاحش را تا پایان سال اول پیشنهاد کردند [ترجمه ترگمان]تست های مختلفی تا پایان سال اول، عقب ماندگی ناخالص را پیشنهاد کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Such lipid accumulation frequently leads to mental retardation or progressive loss of central nervous system functions.
[ترجمه گوگل]چنین تجمع چربی اغلب منجر به عقب ماندگی ذهنی یا از دست دادن پیشرونده عملکرد سیستم عصبی مرکزی می شود [ترجمه ترگمان]چنین تجمع چربی اغلب منجر به عقب ماندگی ذهنی یا از دست رفتن تدریجی توابع سیستم عصبی مرکزی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Childhood Crohn's disease is often complicated by retardation of linear growth and pubertal development.
[ترجمه گوگل]بیماری کرون در دوران کودکی اغلب با تاخیر در رشد خطی و رشد بلوغ پیچیده می شود [ترجمه ترگمان]بیماری دوران کودکی اغلب با عقب ماندگی رشد خطی و توسعه pubertal پیچیده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Autistic intelligence varies widely, from severe retardation to savant syndrome.
[ترجمه گوگل]هوش اوتیسم بسیار متفاوت است، از عقب ماندگی شدید تا سندرم ساوانت [ترجمه ترگمان]هوش Autistic به طور گسترده ای از عقب ماندگی شدید به سندروم دان منتقل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Other features include birth weight, growth and growth retardation, mental retardation, small head, round face, low ears, eyes from too broad, muscle tight low-end, on epicanthus, palm, and so on.
[ترجمه گوگل]سایر ویژگی ها عبارتند از وزن هنگام تولد، عقب ماندگی رشد و رشد، عقب ماندگی ذهنی، سر کوچک، صورت گرد، گوش های کم، چشم های بیش از حد گشاد، ماهیچه های تنگ، اپیکانتوس، کف دست و غیره [ترجمه ترگمان]ویژگی های دیگر شامل افزایش وزن، رشد و عقب ماندگی رشد، عقب ماندگی ذهنی، سر کوچک، گوش ها، گوش های کوچک، چشم ها از بیش از حد گسترده، ماهیچه تنگ و تنگ، روی epicanthus، کف دست و غیره هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] شتاب منفی - کندی [برق و الکترونیک] تاخیر [نساجی] خزش ( ازدیاد طول تحت نیروی ثابت که تابعی از زمان باشد ) [ریاضیات] کندی، تأخیر
انگلیسی به انگلیسی
• limitedness or slowness of intellectual and/or emotional development; deceleration, act of slowing down; hindrance, impediment, something that causes a delay retardation is the process of making something happen or develop more slowly; a formal word.
پیشنهاد کاربران
عدم رشد فکری_ عقب افتادگی mantal retardation : عقب افتادگی ذهنی
retardation ( موسیقی ) واژه مصوب: تأخیر 2 تعریف: نوعی تعلیق که به صورت متصل و بالارونده حل می شود
عقب افتادگی - عقب ماندگی - عدم رشد فکری i wish i could blame the way i am on mental retardation