• : تعریف: a person or business or who sells goods directly to the public.
- The retailer buys the dresses from the manufacturer at a cheaper price than he sells them in his shop; without this, there is no profit.
[ترجمه گوگل] خردهفروش لباسها را با قیمت ارزانتری از تولیدکننده میخرد که در مغازهاش میفروشد بدون این، هیچ سودی وجود ندارد [ترجمه ترگمان] خرده فروش لباس های تولیدکننده را با قیمتی ارزان تر از فروشنده می خرد و آن را در مغازه خود می فروشد؛ بدون این، هیچ سودی ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Analysts predict the retailer will continue to bleed red ink, with losses topping $180 million.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران پیشبینی میکنند که این خردهفروش به خونریزی جوهر قرمز ادامه خواهد داد و زیان آن به ۱۸۰ میلیون دلار میرسد [ترجمه ترگمان]تحلیلگران پیش بینی می کنند که این خرده فروش به خونریزی با جوهر قرمز ادامه خواهد داد و این خسارت ۱۸۰ میلیون دلار خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Wright took the helm at the food retailer in December 200
[ترجمه گوگل]رایت در دسامبر 200 سکان هدایت خرده فروشی مواد غذایی را به دست گرفت [ترجمه ترگمان]رایت در ماه دسامبر، سکان را به خرده فروش مواد غذایی برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The retailer has to absorb the cost of wastage.
[ترجمه گوگل]خرده فروش باید هزینه هدر رفتن را جذب کند [ترجمه ترگمان]خرده فروش باید هزینه ضایعات را جذب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It made it almost impossible for the smaller retailer to compete against the multiples.
[ترجمه آتشین] تقریباً غیر ممکن است که خرده فروشان در سطح کوچکتر بتوانند در برابر گروهی از خرده فروشان در سطح گسترده تر رقابت کنند.
|
[ترجمه گوگل]رقابت خرده فروشان کوچکتر با چندگانه تقریباً غیرممکن بود [ترجمه ترگمان]این کار تقریبا برای خرده فروشان کوچک تر امکان پذیر بود تا با the رقابت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The retailer resells the goods at a higher price.
[ترجمه گوگل]خرده فروش کالا را با قیمت بالاتری دوباره می فروشد [ترجمه ترگمان]خرده فروش کالاها را با قیمت بالاتر عوض کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A bicycle retailer will have models from many different manufacturers to offer customers.
[ترجمه گوگل]یک خرده فروش دوچرخه مدل های بسیاری از تولید کنندگان مختلف را برای ارائه به مشتریان خواهد داشت [ترجمه ترگمان]یک خرده فروش دوچرخه از بسیاری از سازندگان مختلف برای عرضه به مشتریان استفاده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One high-street retailer has gone out of business.
[ترجمه گوگل]یکی از خرده فروشان در خیابان از کار افتاده است [ترجمه ترگمان]یک خرده فروش با سطح بالا از کسب وکار خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Webb quickly became an important retailer in a city that was then a major center for pop music.
[ترجمه گوگل]وب به سرعت به یک خرده فروش مهم در شهری تبدیل شد که در آن زمان مرکز اصلی موسیقی پاپ بود [ترجمه ترگمان]وب به سرعت تبدیل به یک خرده فروش مهم در یک شهر شد که در آن زمان مرکز اصلی موسیقی پاپ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If the retailer wants to find out about sales figures, for example, he may present information as a bar chart.
[ترجمه گوگل]برای مثال، اگر خردهفروش بخواهد از ارقام فروش مطلع شود، ممکن است اطلاعات را به صورت نمودار میلهای ارائه کند [ترجمه ترگمان]اگر فروشنده بخواهد در مورد ارقام فروش اطلاعات کسب کند، به عنوان مثال، ممکن است اطلاعات را به عنوان یک نمودار میله ای نشان دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. First Price, a retailer selling the nightdress, said it would look at buying from abroad instead if this happened.
[ترجمه گوگل]فرست پرایس، یک خرده فروش که لباس خواب را می فروشد، گفت که اگر این اتفاق بیفتد، به جای آن به خرید از خارج نگاه می کند [ترجمه ترگمان]اول قیمت، یک خرده فروش که پیراهن خوابش را می فروشد، گفت که به جای اینکه این اتفاق بیفتد، از خارج از کشور خرید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Matalan, the out-of-town discount retailer, took the biggest hit.
[ترجمه گوگل]ماتالان، خردهفروشی با تخفیف خارج از شهر، بیشترین ضربه را خورد [ترجمه ترگمان]Matalan، خرده فروش تخفیف شهر، بزرگ ترین ضربه را برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. For example, the retailer may decide not to make a profit on a particular item.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، خرده فروش ممکن است تصمیم بگیرد که از یک کالای خاص سودی کسب نکند [ترجمه ترگمان]برای مثال، خرده فروش ممکن است تصمیم بگیرد که در مورد یک مورد خاص سود نکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The continuous line shows what the retailer hopes to sell this year.
[ترجمه گوگل]خط پیوسته نشان می دهد که خرده فروش در سال جاری چه چیزی را به فروش می رساند [ترجمه ترگمان]خط پیوسته چیزی را نشان می دهد که خرده فروش در سال جاری امیدوار به فروش آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This gives the retailer a more attractive product for a larger market and helps the Company to create a stronger brand image.
[ترجمه گوگل]این به خردهفروش محصول جذابتری برای بازار بزرگتر میدهد و به شرکت کمک میکند تا تصویر برند قویتری ایجاد کند [ترجمه ترگمان]این به خرده فروش یک محصول جذاب تر را برای یک بازار بزرگ تر می دهد و به شرکت کمک می کند تا تصویری قوی تر از برند ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خرده فروش (اسم)
badger, retailer
تخصصی
[حسابداری] خرده فروش
انگلیسی به انگلیسی
• person or business that sells goods to final consumers, person or company that sells merchandise to end users a retailer is a person or business that sells goods to the public.
پیشنهاد کاربران
خرده فروش مغازه های سوپری یا بقالی ها که کالاها را به مردمِ مصرف کننده می فروشند. مصرف کنندگان به اندازه ی نیاز خود کالاها را می خرند لذا چون در مقیاس خُرد خرید می کنند، به آنها می گویند: خرده خریدار و به فروشندگان آنها یعنی به بقالی ها می گویند: خرده فروش
A company or person that sells goods to consumers.
a person or business that sells goods to the public