resurrect

/ˌrezəˈrekt//ˌrezəˈrekt/

معنی: زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن
معانی دیگر: رستاخیز کردن یا شدن، (دوباره) زنده کردن، (از عالم مردگان) بازخیزاندن، خیزاندن، بازخیزیدن، خیزیدن، دوباره رواج دادن، باب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resurrects, resurrecting, resurrected
(1) تعریف: to restore to life or good standing; raise out of death or disrepute.
مشابه: raise

- In the Christian Bible story, Lazarus is resurrected four days after his death.
[ترجمه گوگل] در داستان کتاب مقدس مسیحی، لازاروس چهار روز پس از مرگش زنده شد
[ترجمه ترگمان] در کتاب مقدس انجیل، Lazarus چهار روز پس از مرگش دوباره زنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Attempts have been made to resurrect the denounced former leader recently.
[ترجمه گوگل] اخیراً تلاش هایی برای احیای رهبر سابق محکوم شده صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان] تلاش هایی صورت گرفته است تا این رهبر سابق را دوباره احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to use, or call attention to, once again.

- She resurrected her old soccer uniform for the team reunion.
[ترجمه گوگل] او لباس قدیمی فوتبال خود را برای اتحاد مجدد تیم احیا کرد
[ترجمه ترگمان] اون لباس قدیمی فوتبال رو برای تجدید دیدار تیم نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to come back to life.
مشابه: rise

جمله های نمونه

1. they are trying to resurrect medieval beliefs
آنان می کوشند عقاید قرون وسطایی را دوباره زنده کنند.

2. the day when the dead resurrect
آن روزی که مردگان رستاخیز کنند

3. It is said that this medicine can resurrect the dead.
[ترجمه گوگل]می گویند این دارو می تواند مردگان را زنده کند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این دارو می تواند مردگان را زنده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attempts to resurrect the ceasefire have already failed once.
[ترجمه گوگل]تلاش ها برای احیای آتش بس قبلاً یک بار شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای احیا مجدد آتش بس یک بار شکست خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has been busily trying to resurrect her Hollywood career.
[ترجمه گوگل]او سخت در تلاش است تا حرفه خود در هالیوود را احیا کند
[ترجمه ترگمان]او سخت تلاش کرده بود تا شغل Hollywood را دوباره احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That noise is enough to resurrect the dead!
[ترجمه گوگل]همین صدا برای زنده کردن مردگان کافی است!
[ترجمه ترگمان]این صدا برای زنده کردن مردگان کافی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Silverado" was an entertaining but unsuccessful attempt to resurrect the Western.
[ترجمه گوگل]«سیلورادو» تلاشی سرگرم‌کننده اما ناموفق برای احیای وسترن بود
[ترجمه ترگمان]\" تلاشی ناموفق اما ناموفق برای احیای غربی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I do not intend now to resurrect the metaphysical theory I said in Chapter 2 that we do not need.
[ترجمه گوگل]اکنون قصد ندارم نظریه متافیزیکی را که در فصل 2 گفتم که به آن نیاز نداریم احیا کنم
[ترجمه ترگمان]من قصد ندارم نظریه متافیزیکی را که در فصل ۲ گفتم، احیا کنم که به آن نیازی نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's a growing drive to resurrect the ancient woodland tradition of charcoal burning.
[ترجمه گوگل]انگیزه رو به رشدی برای احیای سنت باستانی جنگل سوزی زغال چوب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل بزرگ برای زنده کردن سنت کهن charcoal در حال سوختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's time to resurrect them as headgear.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که آنها را به عنوان سرپوش احیا کنیم
[ترجمه ترگمان] وقتشه که اونا رو به عنوان یه پوشش دوباره زنده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Last weekend Tracey had tried to resurrect his relationship with her, now it was Anthony Swan.
[ترجمه گوگل]آخر هفته گذشته تریسی سعی کرده بود رابطه خود را با او احیا کند، حالا آنتونی سوان بود
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته تریسی سعی کرده بود رابطه اش با او را احیا کند، حالا نوبت به انتونی سو ان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Others have tried to resurrect Jackson's career but failed, associates say, because of managerial chaos, backbiting within his inner circle and the singer's legendary flakiness.
[ترجمه گوگل]سایرین تلاش کرده اند تا زندگی حرفه ای جکسون را احیا کنند، اما به گفته همکاران، به دلیل هرج و مرج مدیریتی، غیبت در حلقه درونی او و پوسته پوسته شدن افسانه ای خواننده شکست خورده اند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر سعی کرده اند که حرفه جکسون را احیا کنند اما با شکست مواجه نشدند، اما همکاران می گویند که به خاطر هرج و مرج مدیریتی، غیبت در دایره درونی او و the افسانه ای خواننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Archangels can use Resurrect only once during a combat.
[ترجمه گوگل]Archangels می توانند تنها یک بار در طول مبارزه از Resurrect استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]Archangels می توانند تنها یک بار در طول یک نبرد از resurrect استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In any case, most outlawed parties resurrect themselves under a new name.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، اکثر احزاب غیرقانونی خود را با نام جدیدی احیا می کنند
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، اکثر احزاب غیرقانونی خود را تحت یک نام جدید احیا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زنده کردن (فعل)
vivify, vitalize, quicken, resuscitate, resurrect

احیا کردن (فعل)
vivify, resuscitate, revive, resurrect, reconstruct

رستاخیز کردن (فعل)
resurrect

انگلیسی به انگلیسی

• bring back to life, raise from the dead; bring back into use
when you resurrect something that has ended, you cause it to exist again.

پیشنهاد کاربران

۱. زنده کردن. احیا کردن ۲. دوباره بکار انداختن. از نو رواج دادن
مثال:
In the Christian Bible story, Lazarus is resurrected four days after his death.
در داستان انجیل مربوط به مسیحیت، �لازاروس� چهار روز بعد از مرگش زنده و احیا شده.
خود را به جای فرد مرده یا مفقود جا زدن
to bring someone back to life/ to bring someone back to life, or bring something back into use or existence after it disappeared
زنده کردن کسی، چیزی را احیاء کردن
Almost all Christians believe that Jesus was resurrected from the dead
...
[مشاهده متن کامل]

Several members of the party have resurrected the idea of constitutional change
She has been busily trying to resurrect her Hollywood career
Buckley enjoys resurrecting some of the more obscure words of the English language

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/resurrect?q=Resurrect
برانگیخته شدن پس از مرگ
جان بخشیدن، باز جان بخشیدن
verb
[ obj]
1 : to bring ( a dead person ) back to life
The story is about a scientist who claimed that he could◀️ resurrect the dead.
2 : to cause ( something that had ended or been forgotten or lost ) to exist again, to be used again, etc.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️He is trying to resurrect his acting career.
◀️an old government program that is being resurrected
◀️Her reputation has been resurrected. [=restored]
احیا و زنده کردن
رستاخیز و قیامت کردن - زنده شدن مردگان در جهان پس از مرگ
رِزِ رِکت

به زندگی برگشتن
بازخیزیدن
برخاستن
زِندِهیدن = زنده شدن
م ث مردگان در روز زستاخیز می زندهند.

The choice of Mr. Malley, instantly resurrected a bitter Washington debate about the 2015 Iran nuclear deal
NEW YORK TIMES@
رستاخیز کردن . زنده کردن
قیام کردن
برخاستن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس