• : تعریف: the act or an instance of rising again or returning with a forceful motion.
- A new biography of Cleopatra has brought about a resurgence of interest in ancient Egypt.
[ترجمه گوگل] بیوگرافی جدید کلئوپاترا باعث تجدید علاقه به مصر باستان شده است [ترجمه ترگمان] یک زندگینامه جدید از کیلو پاترا باعث تجدید حیات در مصر باستان شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- High unemployment has triggered a resurgence of crime in the area.
[ترجمه گوگل] بیکاری بالا باعث افزایش دوباره جرم و جنایت در این منطقه شده است [ترجمه ترگمان] بیکاری بالا باعث تجدید حیات در این منطقه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city has been experiencing a resurgence in tourism since the restoration of the waterfront.
[ترجمه گوگل] این شهر از زمان بازسازی اسکله شاهد تجدید حیات گردشگری بوده است [ترجمه ترگمان] این شهر از زمان بازسازی این منطقه شاهد تجدید حیات گردشگری بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Police say drugs traffickers are behind the resurgence of violence.
[ترجمه آریا احمدی] پلیس می گوید قاچاقچیان مواد مخدر در پشت پرده احیای مجدد خشونت هستند.
|
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید که قاچاقچیان مواد مخدر در پس تجدید خشونت هستند [ترجمه ترگمان]پلیس می گوید قاچاقچیان مواد مخدر پشت سر resurgence خشونت قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. There has been a resurgence of interest in religion over the last ten years.
[ترجمه گوگل]در ده سال گذشته، علاقه به دین دوباره ظهور کرده است [ترجمه ترگمان]بیش از ده سال است که علاقه به مذهب احیا شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A Britain which saw a resurgence of enterprise, sharing greater wealth more widely than ever before.
[ترجمه گوگل]بریتانیایی که شاهد تجدید حیات بنگاههای اقتصادی بود و بهطور گستردهتر از همیشه ثروت بیشتری را به اشتراک میگذاشت [ترجمه ترگمان]بریتانیا که شاهد تجدید حیات اقتصادی بود، بیش از پیش ثروت و ثروت بیشتری را به اشتراک گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But instead, recent years have seen a resurgence and the spotlight is once again on vaccination.
[ترجمه گوگل]اما در عوض، سالهای اخیر شاهد تجدید حیات بودهاند و کانون توجه دوباره بر روی واکسیناسیون است [ترجمه ترگمان]اما در عوض، سال های اخیر تجدید حیات مجدد را تجربه کرده اند و دوباره بر روی واکسیناسیون متمرکز شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. And, indeed, they helped to establish a new resurgence of interest in the sociology of law.
[ترجمه گوگل]و در واقع، آنها به ایجاد یک تجدید حیات جدید از علاقه به جامعه شناسی حقوق کمک کردند [ترجمه ترگمان]و در حقیقت، آن ها به برقراری مجدد علاقه به جامعه شناسی قانون کمک کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Despite its resurgence in 199 the future of the Green Party at the national level remains uncertain.
[ترجمه گوگل]با وجود تجدید حیات حزب سبز در سال 199، آینده حزب سبز در سطح ملی نامشخص است [ترجمه ترگمان]علی رغم تجدید حیات در سال ۱۹۹، آینده حزب سبز در سطح ملی نامشخص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And there's been a resurgence of interest in religion, you know.
[ترجمه گوگل]و می دانید که دوباره علاقه به دین پیدا شده است [ترجمه ترگمان]و می دانید که دوباره علاقه به مذهب وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Cigar smoking is experiencing a resurgence.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن دوباره در حال تجدید حیات است [ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن سیگار باعث تجدید حیات مجدد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The sharia resurgence has created social complications and gender discrimination.
[ترجمه گوگل]تجدید حیات شرعی عوارض اجتماعی و تبعیض جنسیتی ایجاد کرده است [ترجمه ترگمان]تجدید حیات شریعت مشکلات اجتماعی و تبعیض جنسیتی را ایجاد کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It refers to the resurgence of manufacturing during the 1980s and the mistaken but widespread belief that manufacturing is still shrinking.
[ترجمه گوگل]این به تجدید حیات تولید در طول دهه 1980 و این باور اشتباه اما گسترده اشاره دارد که تولید هنوز در حال کاهش است [ترجمه ترگمان]آن به تجدید حیات تولید در دهه ۱۹۸۰ اشاره می کند و این باور شایع است که تولید هنوز در حال کاهش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There was a resurgence of tuberculosis at the start of the decade.
[ترجمه گوگل]در آغاز این دهه، سل دوباره ظهور کرد [ترجمه ترگمان]در آغاز این دهه، بیماری سل احیا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The resurgence of a confessing community in our land has already begun.
[ترجمه گوگل]تجدید حیات یک جامعه اعتراف کننده در سرزمین ما آغاز شده است [ترجمه ترگمان]تجدید حیات یک جامعه اعتراف در سرزمین ما پیش از این شروع شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Student activity and the resurgence of trade unionism, already discussed, were obvious facets of thus new version of steadfastness.
[ترجمه گوگل]فعالیت دانشجویی و احیای اتحادیهگرایی، که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، جنبههای آشکار نسخه جدید استواری بود [ترجمه ترگمان]فعالیت دانشجویی و تجدید حیات اتحادیه اصناف، که قبلا مورد بحث قرار گرفته بود، جنبه های آشکار این نوع از ثبات و ثبات بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We see the resurgence in the new nonconformism of the house churches and sometimes in the charismatic movement.
[ترجمه گوگل]ما شاهد تجدید حیات در ناسازگاری جدید کلیساهای خانگی و گاهی در جنبش کاریزماتیک هستیم [ترجمه ترگمان]ما تجدید حیات در کلیساهای جدید و گاهی در جنبش charismatic را شاهد هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. However, a resurgence of working-class agitation during 1833-4 alarmed the Whig government and the propertied classes in general.
[ترجمه گوگل]با این حال، طغیان مجدد طبقه کارگر در طول سالهای 1833-1833، دولت ویگ و به طور کلی طبقات دارای مالکیت را نگران کرد [ترجمه ترگمان]با این حال، تجدید حیات هیجان طبقه کارگر در سال ۱۸۳۳ - ۴ به دولت ویگ و طبقات مرفه به طور کلی هشدار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[] هَرَنج، (غ) (مظهر قناعت و) محل آشکار شدن جویبار زیر زمینی یک غار . در اطراف کرمانشاه از این نقاط زیاد است و به آن سراب می گویند، سراب طاق بستان
انگلیسی به انگلیسی
• act of rising again; revival, renaissance, rejuvenation if there is a resurgence of an attitude or activity, it reappears and grows; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: A revival or increase in activity after a period of decline 🔥 🔍 مترادف: Revival ✅ مثال: The resurgence of interest in vintage cars has led to a booming market.
احیا، رواج مجدد/دوباره There has been a resurgence of interest in religion over the last ten years. در ده سال گذشته، علاقه به دین دوباره رواج یافته است.