• : تعریف: the act or fact of resuming something following a pause or interruption. • متضاد: cessation
- There was hope for a resumption of the peace talks.
[ترجمه ر] امید برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل] امیدواری برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت [ترجمه ترگمان] امیدی برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the resumption of peace talks
از سرگیری مذاکرات صلح
2. The resolution called for the resumption of negotiations.
[ترجمه ر] این قطعنامه خواستار از سر گیری مذاکرات است
|
[ترجمه گوگل]این قطعنامه خواستار از سرگیری مذاکرات شد [ترجمه ترگمان]این قطعنامه خواستار از سرگیری مذاکرات شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Both countries are now hoping for a quick resumption of diplomatic relations.
[ترجمه گوگل]هر دو کشور اکنون به از سرگیری سریع روابط دیپلماتیک امیدوارند [ترجمه ترگمان]هر دو کشور در حال حاضر امیدوارند که روابط دیپلماتیک ازسر گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Resumption of the talks is indicative of an improving relationship between the countries.
[ترجمه گوگل]از سرگیری مذاکرات نشان دهنده بهبود روابط بین کشورها است [ترجمه ترگمان]ازسرگیری مجدد گفتگوها نشانه بهبود روابط بین دو کشور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We are hoping for an early resumption of peace talks.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که مذاکرات صلح زودهنگام از سر گرفته شود [ترجمه ترگمان]ما به دنبال از سرگیری فوری مذاکرات صلح هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Diplomatic sources stressed Netanyahu had offered a resumption of the negotiations that broke down a year ago without preconditions.
[ترجمه گوگل]منابع دیپلماتیک تاکید کردند که نتانیاهو پیشنهاد ازسرگیری مذاکرات را داده است که یک سال پیش بدون پیش شرط شکست خورد [ترجمه ترگمان]منابع دیپلماتیک تاکید کردند که نتانیاهو از سرگیری مذاکراتی که یک سال پیش بدون پیش شرط شکست خورد را پیشنهاد کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The resumption has shaken the Green party, the junior partner in Chancellor Gerhard Schro der's coalition.
[ترجمه گوگل]از سرگیری فعالیت، حزب سبز، شریک کوچک در ائتلاف صدراعظم گرهارد شرودر را متزلزل کرده است [ترجمه ترگمان]از سرگیری حزب سبز، شریک جوانش در ائتلاف گرهارد Schro را متزلزل کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Only after barely-veiled threats of a resumption of air strikes did Baghdad agree to co-operate.
[ترجمه گوگل]تنها پس از تهدیدهای پنهان مبنی بر از سرگیری حملات هوایی، بغداد موافقت کرد که همکاری کند [ترجمه ترگمان]تنها پس از تهدیدهای پنهانی مبنی بر از سرگیری حملات هوایی، بغداد موافقت کرد که هم کاری کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That would mean the resumption of the heroic and successful anti-motorway battles of the past two decades.
[ترجمه گوگل]این به معنای از سرگیری نبردهای قهرمانانه و موفقیت آمیز ضد اتوبان در دو دهه گذشته است [ترجمه ترگمان]این به معنای از سرگیری نبرده ای قهرمانانه و successful در دو دهه گذشته خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The soldiers had demanded the resumption of the national conference.
[ترجمه گوگل]سربازان خواستار از سرگیری کنفرانس ملی شده بودند [ترجمه ترگمان]سربازان خواستار از سرگیری کنفرانس ملی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. According to Kyodo, Zou asked for an early resumption of the 1990-95 loan package.
[ترجمه گوگل]به گزارش کیودو، زو خواستار از سرگیری زودهنگام بسته وام 95-1990 شد [ترجمه ترگمان]به گفته کیودو، Zou خواستار از سرگیری فوری بسته وام نود و ۹۵ شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The application deadline is two weeks before the resumption of classes.
[ترجمه گوگل]مهلت درخواست دو هفته قبل از شروع مجدد کلاس ها می باشد [ترجمه ترگمان]مهلت درخواست دو هفته قبل از سرگیری کلاس ها است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The deal envisaged would permit a limited resumption of commercial whaling inside the 200-mile coastal zones of the countries concerned.
[ترجمه گوگل]توافق پیش بینی شده امکان از سرگیری محدود صید تجاری نهنگ در مناطق ساحلی 200 مایلی کشورهای مربوطه را فراهم می کند [ترجمه ترگمان]قراردادی که پیش بینی می شود از سرگیری محدود وال گیری تجاری را در مناطق ساحلی ۲۰۰ مایلی کشورهای مربوطه مجاز خواهد ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. However, on the resumption of full hearing, Judge Ireland instructed that Beattie be released immediately.
[ترجمه گوگل]با این حال، با از سرگیری جلسه کامل، قاضی ایرلند دستور داد که بیتی فورا آزاد شود [ترجمه ترگمان]با این حال، پس از از سرگیری رسیدگی کامل، قاضی ایرلند دستور داد که Beattie فورا آزاد شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• recommencement, act of beginning again; act of retaking; continuation when there is a resumption of an activity, it begins again; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: The act of beginning something again after a pause ⏩ 🔍 مترادف: Continuation ✅ مثال: The resumption of classes after the holidays was met with mixed feelings by the students