1. a resultant force
نیروی حاصله
2. success is the resultant of millions of decisions
موفقیت پیامد میلیون ها تصمیم گیری است.
3. The resultant design has leaned towards a course more heavily weighted towards interviewing skills.
[ترجمه گوگل]طراحی حاصل به سمت یک دوره با وزن بیشتر به سمت مهارت های مصاحبه گرایش پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]طراحی حاصل به سمت یک دوره بیشتر به سمت مهارت مصاحبه متمایل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The resultant deferred debt service charges are included in debtors.
[ترجمه گوگل]هزینه های خدمات بدهی معوق حاصل در بدهکاران لحاظ می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه های خدمات بدهی معوق مانده نیز در بدهکاران دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They lose credibility quickly with a resultant adverse impact on employee performance and profit.
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت اعتبار خود را با تأثیر نامطلوب بر عملکرد و سود کارکنان از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها اعتبار خود را به سرعت با تاثیر نامطلوب ناشی از عملکرد کارکنان و سود از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Although psychology recognizes the resultant uncertainties in computer-dependent methods, it tends to underestimate them.
[ترجمه گوگل]اگرچه روانشناسی عدم قطعیت های ناشی از روش های وابسته به رایانه را تشخیص می دهد، اما تمایل دارد آنها را دست کم بگیرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه روان شناسی عدم قطعیت ها در روش های وابسته به کامپیوتر را تشخیص می دهد، اما اغلب آن ها را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The resultant observation is asymmetric, but can be interpreted by association as symmetry in perspective.
[ترجمه گوگل]مشاهدات حاصل نامتقارن است، اما میتواند با تداعی به عنوان تقارن در پرسپکتیو تفسیر شود
[ترجمه ترگمان]مشاهده حاصل نامتقارن است، اما می تواند توسط ارتباط به عنوان تقارن در دیدگاه تفسیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The resultant drag could topple the plane from the sky.
[ترجمه گوگل]کشش حاصل می تواند هواپیما را از آسمان واژگون کند
[ترجمه ترگمان]کشش حاصله ممکن است هواپیما را از آسمان سرنگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Or spitting in the dust and rubbing the resultant cement upon blind eyes.
[ترجمه گوگل]یا تف در گرد و غبار و مالیدن سیمان حاصل بر چشمان نابینا
[ترجمه ترگمان]یا تف کردن روی خاک و پاک کردن سیمان روی چشم کور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If the resultant hollow in the neck is really severe it might require a form of heat treatment to rectify the situation.
[ترجمه گوگل]اگر توخالی حاصل در گردن واقعاً شدید باشد، ممکن است برای اصلاح وضعیت به نوعی عملیات حرارتی نیاز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر فرورفتگی حاصل در گردنش واقعا شدید باشد، ممکن است به شکلی از عملیات حرارتی برای اصلاح وضعیت نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The resultant systems have been able to perform detailed analyses of small fragments of language.
[ترجمه گوگل]سیستم های حاصل توانسته اند تجزیه و تحلیل های دقیقی از قطعات کوچک زبان انجام دهند
[ترجمه ترگمان]سیستم های حاصل قادر به انجام تجزیه و تحلیل دقیق قطعات کوچک زبان بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The resultant figure is a net liability and so the minority interest is a debit balance.
[ترجمه گوگل]رقم حاصل یک بدهی خالص است و بنابراین سود اقلیت یک مانده بدهی است
[ترجمه ترگمان]شکل حاصل یک مسئولیت خالص است و بنابراین منافع اقلیت یک تراز بدهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There are resultant phasic convergence and retraction of the eyes.
[ترجمه گوگل]در نتیجه همگرایی فازی و جمع شدن چشم ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]convergence هم گرایی و retraction چشم ها حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In the resultant culture clash Guinness drowns, heroism subverted by duty, reality distorted by the military mindset.
[ترجمه گوگل]در برخورد فرهنگی حاصل، گینس غرق میشود، قهرمانی بر اثر وظیفه واژگون میشود، واقعیت با طرز فکر نظامی تحریف میشود
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ به دست آمده، گینس غرق می شود، قهرمانی که بر سر کار تخریب می شود، واقعیت از طرز فکر نظامی تحریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The blast and resultant fire destroyed the building.
[ترجمه گوگل]انفجار و آتش سوزی ناشی از آن ساختمان را تخریب کرد
[ترجمه ترگمان]این انفجار و آتش سوزی ناشی از آن ساختمان را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید