restrictive

/riˈstrɪktɪv//rɪˈstrɪktɪv/

معنی: محدود سازنده، داروی پیش گیر
معانی دیگر: محدود کننده، دست و پا گیر، مناع، بازدار، بازدارنده، طب داروی پیش گیر، جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: restrictively (adv.), restrictiveness (n.)
(1) تعریف: having the effect of restricting.
متضاد: loose
مشابه: exclusive, limiting

- The boarding school's policies were highly restrictive and very little freedom was allowed.
[ترجمه گوگل] سیاست های مدرسه شبانه روزی بسیار محدود کننده بود و آزادی بسیار کمی مجاز بود
[ترجمه ترگمان] سیاست های مدرسه شبانه روزی بسیار محدود کننده و آزادی بسیار اندک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by limitations on application.

- a restrictive clause in their father's will
[ترجمه گوگل] یک شرط محدود کننده در وصیت نامه پدرشان
[ترجمه ترگمان] یک عبارت محدود کننده در وصیت نامه پدرشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in grammar, restricting the meaning of an element such as a word or phrase, as "who is here" restricts the meaning of "everyone" in the sentence "Everyone who is here is protected".
مشابه: limiting

جمله های نمونه

1. restrictive regulations
مقرارت دست و پاگیر

2. restrictive rules hedged him in on every side
مقررات دست و پا گیر از هر سو او را احاطه کرده بودند.

3. The Act was introduced to end restrictive practices in the docks.
[ترجمه گوگل]این قانون برای پایان دادن به اعمال محدودکننده در اسکله ها معرفی شد
[ترجمه ترگمان]این قانون برای پایان دادن به اعمال محدود کننده در اسکله اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The contract contained a restrictive covenant against building on the land.
[ترجمه گوگل]این قرارداد حاوی یک میثاق محدود کننده علیه ساخت و ساز در زمین بود
[ترجمه ترگمان]در این قرارداد پیمان محدود کننده ای در برابر ساختمان بر روی زمین وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Management accused the union of restrictive practices.
[ترجمه گوگل]مدیریت اتحادیه را به اقدامات محدودکننده متهم کرد
[ترجمه ترگمان]مدیریت این اتحادیه را به اعمال محدود کننده متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If her marriage becomes too restrictive, she will break out and seek new horizons.
[ترجمه گوگل]اگر ازدواج او بیش از حد محدود شود، او از بین می رود و به دنبال افق های جدیدی می گردد
[ترجمه ترگمان]اگر ازدواج او بسیار محدود شود، او جدا می شود و به دنبال افق های جدیدی می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gradually these minimalist restrictive practices have been flushed out by the unstoppable march of information technology.
[ترجمه گوگل]بتدریج این شیوه های محدودکننده حداقلی با راهپیمایی غیرقابل توقف فناوری اطلاعات از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]به تدریج این اعمال محدود کننده به خاطر حرکت غیرقابل توقف تکنولوژی اطلاعات، برافروخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In consequence we have developed restrictive practices and engineering, at best, are only partially aware of the business objectives.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ما شیوه های محدودکننده ای را توسعه داده ایم و مهندسی، در بهترین حالت، فقط تا حدی از اهداف تجاری آگاه است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ما اعمال محدود کننده و مهندسی را در بهترین حالت توسعه دادیم، تنها تا حدی از اهداف تجاری آگاه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intellectual property: Restrictive intellectual property clauses in employment contracts or restrictive covenants could force the brightest free workers to walk.
[ترجمه گوگل]مالکیت فکری: بندهای محدود کننده مالکیت معنوی در قراردادهای کاری یا میثاق های محدودکننده می تواند باهوش ترین کارگران آزاد را مجبور به راه رفتن کند
[ترجمه ترگمان]دارایی معنوی: شروط مربوط به مالکیت معنوی در قراردادهای کاری یا قراردادهای محدود کننده می توانند روشن ترین کارگران را وادار به راه رفتن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The restrictive covenant in a sale agreement protects goodwill whereas restrictive covenants given by employees protect the employer and employee relationship.
[ترجمه گوگل]میثاق محدود کننده در قرارداد فروش از سرقفلی محافظت می کند در حالی که پیمان های محدود کننده ای که توسط کارمندان داده می شود از رابطه کارفرما و کارمند محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]پیمان محدود در قرارداد فروش حسن نیت را حفظ می کند در حالی که قراردادهای محدود ارائه شده توسط کارمندان از کارفرما و روابط کارمند محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a restrictive climate we all review our expenditure levels.
[ترجمه گوگل]در یک فضای محدود، همه ما سطح هزینه های خود را بررسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در یک جو محدود ما همه سطوح هزینه های خود را بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This restrictive covenant is often included in village or rural sites and can result in lengthy delays and extreme frustration.
[ترجمه گوگل]این میثاق محدود کننده اغلب در روستاها یا مکان های روستایی گنجانده می شود و می تواند منجر به تاخیرهای طولانی و ناامیدی شدید شود
[ترجمه ترگمان]این پیمان محدود اغلب در روستا یا مناطق روستایی گنجانده می شود و می تواند منجر به تاخیرات طولانی و ناامیدی شدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Was it not too restrictive to preclude the possibility that forces of greater intensity had acted in the past?
[ترجمه گوگل]آیا جلوگیری از این احتمال که نیروهای با شدت بیشتر در گذشته عمل کرده بودند، خیلی محدود کننده نبود؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای جلوگیری از این امکان وجود داشت که نیروهای شدت بیشتری در گذشته وارد عمل شده باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only a small minority broke through the restrictive moulds of clan traditions.
[ترجمه گوگل]فقط اقلیت کوچکی از قالب های محدود کننده سنت های قبیله ای عبور کردند
[ترجمه ترگمان]تنها اقلیت کوچکی از میان قالب های محدود و محدود سنت های قبیله ای درهم شکستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محدود سازنده (صفت)
restrictive

داروی پیش گیر (صفت)
restrictive

تخصصی

[حقوق] مضیق، محدود کننده، تحدیدی

انگلیسی به انگلیسی

• limiting, serving to restrict; pertaining to a limitation or restriction
something that is restrictive makes it difficult for you to do what you want to do.

پیشنهاد کاربران

انعطاف ناپذیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : restrict
اسم ( noun ) : restriction
صفت ( adjective ) : restrictive / restricted
قید ( adverb ) : restrictively
سخت - محدود کننده - دست و پاگیر
Restrictive clothes : لباس سخت که لباس تنگ معنا میشه
سختگیرانه

بپرس