restrainer


معنی: فشار دهنده، مانع شونده
معانی دیگر: (شخص یا چیز) جلوگیر، بازدار، لگام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone or something that restrains.
مشابه: control

جمله های نمونه

1. A new type of organic restrainer RC is introduced for separation of pyrite from chalcopyrite .
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از مهار کننده آلی RC برای جداسازی پیریت از کالکوپیریت معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از RC organic برای جداسازی of از chalcopyrite معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By using orthogonal experimental approach, a new restrainer DY-1 is developed.
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش تجربی متعامد، یک مهار کننده جدید DY-1 توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش تجربی متعامد، یک روش جدید DY - ۱ ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To reasonably design the girder falling restrainer, the nonlinear seismic response of the restrainer was investigated considering the failure process of the bearings.
[ترجمه گوگل]برای طراحی منطقی مهار کننده سقوط تیر، پاسخ لرزه ای غیرخطی مهار کننده با در نظر گرفتن فرآیند شکست یاتاقان ها بررسی شد
[ترجمه ترگمان]برای طراحی منطقی the falling، پاسخ لرزه ای غیر خطی of با در نظر گرفتن فرآیند شکست of مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The restrainer should at least afford the weight of the girder.
[ترجمه گوگل]مهار کننده باید حداقل وزن تیر را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]The حداقل باید وزن of را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Characterization is made of two coal dust samples and several types of coal dust restrainer have been developed based on surface behavior of dust particle.
[ترجمه گوگل]خصوصیات از دو نمونه گرد و غبار زغال سنگ ساخته شده است و چندین نوع مهار کننده گرد و غبار زغال سنگ بر اساس رفتار سطحی ذرات گرد و غبار ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]Characterization از دو نمونه گرد و غبار زغال سنگ ساخته شده است و انواع مختلفی از restrainer گرد و غبار زغال سنگ براساس رفتار سطحی ذرات گرد و غبار ایجاد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Supervises ENs and Nursing Aid's job such as tube feeding; grooming; toileting and usage of body restrainer.
[ترجمه گوگل]نظارت بر EN و کار کمک پرستاری مانند تغذیه لوله آراستن؛ توالت و استفاده از نگهدارنده بدن
[ترجمه ترگمان]supervises ens و پرستاری پرستاری مانند تغذیه، نظافت، نظافت و استفاده از restrainer بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temperature of olkaline solution and degreasing time were found influencing the adhesion obviously but the amount of restrainer in derusting solution had little effect on adhesion.
[ترجمه گوگل]دمای محلول اولکالین و زمان چربی زدایی مشخص شد که بر چسبندگی تأثیر می گذارد، اما مقدار مهار کننده در محلول زنگ زدا تأثیر کمی بر چسبندگی داشت
[ترجمه ترگمان]دمای محلول olkaline و زمان degreasing در چسبندگی به طور مشخص موثر بودند اما مقدار of در محلول derusting تاثیر کمی بر چسبندگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فشار دهنده (اسم)
calender, restrainer, squeezer

مانع شونده (اسم)
restrainer, represser, deterrent, disincentive, repressor, inhibitor

تخصصی

[سینما] بازدارنده ها

انگلیسی به انگلیسی

• one who curbs, hinderer; arrester, one who deprives another person of his liberty; repressor, subduer

پیشنهاد کاربران

بپرس