restored


معنی: تعمیرشده

جمله های نمونه

1. she restored the book to the shelf
کتاب را سرجایش در تاقچه قرار داد.

2. they restored the lost child to her parents
کودک گم شده را به والدین او بازگرداندند.

3. they restored the ruined palace to its original beauty
کاخ مخروبه را به زیبایی اولیه ی خود برگرداندند.

4. the drug restored him to health
دارو تندرستی را به او بازگرداند.

5. the house has been restored finely
خانه خیلی خوب بازسازی شده است.

6. the stolen property was restored to its owner
اموال سرقت شده به مالک آن مسترد شد.

7. peace and order were finally restored in the town
بالاخره دوباره نظم و آرامش در شهر برقرار شد.

مترادف ها

تعمیر شده (صفت)
reformed, remade, repaired, restored

پیشنهاد کاربران

برقرار شدن
احیاء شده
● تعمیر شده. بازسازی شده
● سرحال
بازسازی شده، تعمیرشده

بپرس