restful

/ˈrestfəl//ˈrestfəl/

معنی: پراسایش
معانی دیگر: آرامبخش، راحت، آسوده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: restfully (adv.), restfulness (n.)
(1) تعریف: offering or giving rest.
مترادف: calming, relaxing, soothing
متضاد: restless
مشابه: comforting, narcotic, peaceful, placid, sedative, serene, slumberous, somniferous, somnolent, soporific, tranquil

(2) تعریف: peaceful and quiet.
مترادف: calm, peaceful, quiet, serene, tranquil
متضاد: exciting
مشابه: dormant, easy, inactive, inert, languid, lethargic, pacific, peaceable, placid, quiescent, reposed, sedentary, sluggish, still, undisturbed, unperturbed, untroubled

جمله های نمونه

1. restful colors
رنگ های آرامبخش

2. a restful sleep
یک خواب راحت

3. she cried a bit and then became restful
قدری گریه کرد و سپس آرام شد.

4. The colour green has a restful effect.
[ترجمه گوگل]رنگ سبز اثری آرام بخش دارد
[ترجمه ترگمان]رنگ سبز اثر آرامش بخش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She banished all thoughts of a restful holiday .
[ترجمه گوگل]او تمام افکار مربوط به تعطیلات آرام را از خود دور کرد
[ترجمه ترگمان]تمام افکار یک تعطیلی آرام را از خود دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I love the restful sound of the wind in the trees.
[ترجمه گوگل]من عاشق صدای آرام باد در درختان هستم
[ترجمه ترگمان]صدای آرام باد را در میان درختان دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Adjust the lighting so it is soft and restful.
[ترجمه گوگل]نور را طوری تنظیم کنید که نرم و آرام باشد
[ترجمه ترگمان]روشنایی را تنظیم کنید تا نرم و آرامش بخش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her suite of rooms was cool and restful and there was a small balcony beyond the bedroom window.
[ترجمه گوگل]مجموعه اتاق های او خنک و آرام بود و یک بالکن کوچک در آن سوی پنجره اتاق خواب وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اتاق او بسیار سرد و آرامش بخش بود و بالکن کوچکی در آن سوی پنجره اتاق خواب دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sleeping tablets are routinely a restful green.
[ترجمه گوگل]قرص های خواب معمولاً سبزی آرام بخش هستند
[ترجمه ترگمان]قرص های خواب آور به طور معمول سبز آرامش بخش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The room was restful partly because it was anonymous.
[ترجمه گوگل]اتاق آرام بود تا حدی به این دلیل که ناشناس بود
[ترجمه ترگمان]اتاق فقط به خاطر اینکه ناشناس بود، آرامش بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Far from being restful they are very demanding, needing almost constant attention.
[ترجمه گوگل]آنها به دور از آرامش، بسیار خواستار هستند و تقریباً به توجه مداوم نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]از این که راحت بودن خیلی اصرار دارند، احتیاج به توجه دایم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I mean: the view will be quite restful on the eye.
[ترجمه گوگل]منظورم این است: منظره کاملاً روی چشم آرام خواهد بود
[ترجمه ترگمان]منظورم این است: منظره روی چشم بسیار آرامش بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He woke after a long, restful sleep, feeling refreshed.
[ترجمه گوگل]او پس از یک خواب طولانی و آرام از خواب بیدار شد و احساس شادابی کرد
[ترجمه ترگمان]پس از یک خواب طولانی و آرام، از خواب پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her suite of rooms was cool and restful.
[ترجمه گوگل]مجموعه اتاق های او خنک و آرام بود
[ترجمه ترگمان]اتاق او پر از آرامش و آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پراسایش (صفت)
restful

انگلیسی به انگلیسی

• reposeful, promoting sleep; calm, peaceful, quiet, tranquil
something that is restful helps you to feel calm and relaxed.

پیشنهاد کاربران

آرامش بخش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rest
✅️ اسم ( noun ) : rest / restfulness / restiveness / restlessness
✅️ صفت ( adjective ) : rested / restful / restive / restless
✅️ قید ( adverb ) : restfully / restively / restlessly

بپرس