1. restaurant car
واگن رستوران
2. restaurant customers who skip on their bills
مشتریان رستوران که بدون پرداخت صورتحساب خود جیم می شوند
3. restaurant seats back-to-back
صندلی های پشت به هم در رستوران
4. a restaurant bill
صورتحساب رستوران
5. a restaurant noted for its fine service
رستورانی که به خاطر رسیدگی به مشتریان معروف شده است.
6. a restaurant that reeks of garlic
رستورانی که بوی سیر می دهد
7. a restaurant waiter's wages and perquisites
مزد و انعام های پیشخدمت رستوران
8. a restaurant with atmosphere
رستورانی دارای حالت بخصوص
9. the restaurant netted $100,000 a year
رستوران سالی صدهزار دلار درآمد خالص (خرج در رفته) داشت.
10. this restaurant is the haunt of expatriate iranians
این رستوران پاتوق ایرانیان دور از وطن است.
11. this restaurant specializes in chinese food
تخصص این رستوران در خوراک چینی است.
12. gourmet restaurant
رستوران غذاهای عالی (مورد پسند خوراک شناسان)
13. a cheap restaurant
رستوران ارزان (قیمت)
14. a fashionable restaurant
رستوران شیک
15. a kosher restaurant
رستوران کوشر
16. a mangy restaurant
یک رستوران کثیف
17. a smart-looking restaurant
یک رستوران شیک و پیک
18. an intimate restaurant
رستوران دنج
19. at the restaurant she snitched the salt shaker
در رستوران نمکدان را کش رفت.
20. the new restaurant is beautiful but its food is quiet ordinary
رستوران جدید قشنگ است ولی خوراک آن اصلا تعریفی ندارد.
21. take us to any restaurant that will suit
ما را به هر رستورانی که مناسب باشد ببر.
22. the fare in this restaurant
خوراک این رستوران
23. the food in that restaurant was something fierce
غذای آن رستوران گند بود.
24. the food in this restaurant is good but the service is bad
خوراک این رستوران خوب است ولی از مشتری خوب پذیرایی نمی کنند.
25. the propietor of the restaurant
صاحب رستوران
26. we lunched at a restaurant
ما در یک رستوران ناهار خوردیم.
27. his new enterprise is a restaurant on shemiran avenue
کسب و کار جدید او رستورانی در خیابان شمیران است.
28. the two brothers run the restaurant in tandem
آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می کنند.
29. i tailed the spy to the restaurant
من جاسوس را محرمانه تا رستوران تعقیب کردم.
30. only swell people go to that restaurant
فقط مردم شیک پوش به آن رستوران می روند.
31. parviz waits tables at a small restaurant
پرویز در یک رستوران کوچک میزداری می کند.
32. to reserve a table at a restaurant
در یک رستوران میز رزرو (پیشگیر) کردن
33. we diced for dinner in the restaurant
سر شام در رستوران تاس انداختیم.
34. he has a half interest in this restaurant
او صاحب نصف این رستوران است (سهم او نصف این رستوران است).
35. he netted $100,000 a year from the restaurant
او سالی صدهزار دلار خرج در رفته از رستوران به دست می آورد.
36. the rowdy customer was kicked out of the restaurant
مشتری جنجال آفرین را از رستوران بیرون کردند.
37. individual portions of meat were carefully weighed in the restaurant kitchen
هریک از حصه های گوشت در آشپزخانه ی رستوران به دقت وزن می شد.