rest on

پیشنهاد کاربران

بر مبنای . . . . . .
if your eyes rest on something, you notice it and look at it
His eyes rested on a small figure in the distance.
مبتنی بر
to depend on something
وابسته بودن
بر . . . . . . . استوار است، بستگی دارد
منوطِ به، وابسته به، در گروِ
متکی داشتن به چیزی یا کسی
نازل شد
An authority test upon christ
قدرت بر او نازل شد

مانده، باقی مانده
مثلا یک طرحی روی دیوار مانده، باقیمانده
بر پایه . . . باشد
ریشه داشتن در چیزی
بر اساس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس