صفت ( adjective )
مشتقات: responsibly (adv.)
مشتقات: responsibly (adv.)
• (1) تعریف: answerable or accountable.
• مترادف: accountable, answerable
• متضاد: irresponsible, unaccountable
• مشابه: amenable, chargeable, liable
• مترادف: accountable, answerable
• متضاد: irresponsible, unaccountable
• مشابه: amenable, chargeable, liable
- The ship's captain is responsible for the safety of the cargo and the passengers.
[ترجمه مسعود منش] ناخدای کشتی"کاپیتان" پاس ور "responsible" آسایش"saftey" مسافران و بار کشتی است.|
[ترجمه گوگل] کاپیتان کشتی مسئول ایمنی بار و مسافران است[ترجمه ترگمان] کاپیتان کشتی مسئول امنیت کالا و مسافران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having personal accountability for assigned duties and tasks.
• مترادف: accountable, charged
• مشابه: answerable, dutiful, liable
• مترادف: accountable, charged
• مشابه: answerable, dutiful, liable
- He is responsible for keeping track of inventory.
[ترجمه گوگل] او مسئول پیگیری موجودی است
[ترجمه ترگمان] او مسئول نگهداری سوابق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مسئول نگهداری سوابق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: being the originator or cause of something.
• مشابه: at fault, blamable, blameworthy, culpable, guilty
• مشابه: at fault, blamable, blameworthy, culpable, guilty
- They claim that he alone was responsible for the accident.
[ترجمه گوگل] آنها ادعا می کنند که او به تنهایی مسئول این حادثه بوده است
[ترجمه ترگمان] ادعا می کنند که تنها او مسئول این حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ادعا می کنند که تنها او مسئول این حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: having the ability to make decisions that are morally accountable.
• مترادف: compos mentis, rational, sane, sensible
• متضاد: irresponsible
• مشابه: accountable, competent, conscientious, moral, reasonable, scrupulous, sound, virtuous
• مترادف: compos mentis, rational, sane, sensible
• متضاد: irresponsible
• مشابه: accountable, competent, conscientious, moral, reasonable, scrupulous, sound, virtuous
- She is very responsible and can be trusted.
[ترجمه ..] او بسیار مسئولیت پذیر است و میتواند قابل اطمینان باشد|
[ترجمه گوگل] او بسیار مسئولیت پذیر است و می توان به او اعتماد کرد[ترجمه ترگمان] او بسیار مسئول است و می تواند قابل اعتماد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: characterized by good judgment and sound thinking.
• مترادف: sane, sensible, sound
• متضاد: feckless, irresponsible
• مشابه: creditable, ethical, fair, honest, just, levelheaded, moral, right, trustworthy, upright
• مترادف: sane, sensible, sound
• متضاد: feckless, irresponsible
• مشابه: creditable, ethical, fair, honest, just, levelheaded, moral, right, trustworthy, upright
- To immediately remove the children from danger was a responsible decision.
[ترجمه گوگل] حذف فوری کودکان از خطر تصمیمی مسئولانه بود
[ترجمه ترگمان] برای حذف فوری کودکان از خطر، یک تصمیم مسئول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای حذف فوری کودکان از خطر، یک تصمیم مسئول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: having the means to fulfill financial obligations.
• مترادف: solvent
• متضاد: insolvent
• مشابه: liable, reliable, solid, sound
• مترادف: solvent
• متضاد: insolvent
• مشابه: liable, reliable, solid, sound
- These questions are used to determine whether you are financially responsible and therefore able to take on this debt.
[ترجمه گوگل] این سوالات برای تعیین اینکه آیا شما از نظر مالی مسئول هستید و بنابراین می توانید این بدهی را بپذیرید استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] این سوالات برای تعیین اینکه آیا شما از لحاظ مالی مسئول هستید و بنابراین قادر به قبول این بدهی هستید، به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سوالات برای تعیین اینکه آیا شما از لحاظ مالی مسئول هستید و بنابراین قادر به قبول این بدهی هستید، به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید