1. many responsibilities had been heaped on his back
مسئولیت های زیادی را بر گرده ی او سوار کرده بودند.
2. new responsibilities were thrust upon him
مسئولیت های جدیدی را به گردن او انداختند.
3. official responsibilities
مسئولیت های اداری
4. overlapping responsibilities cause conflict
تداخل مسئولیت ها،تعارض به وجود می آورد.
5. weighty responsibilities
مسئولیت های کمرشکن
6. insensate to his responsibilities
بی اعتنا نسبت به وظایفش
7. the duties and responsibilities of citizenship
وظایف و مسئولیت های شهروندی
8. to elude one's responsibilities
از مسئولیت های خود شانه خالی کردن
9. a father's prerogatives and responsibilities
امتیازات و مسئولیت های یک پدر
10. a deed that carries many responsibilities
عملی که مسئولیت های متعددی به همراه دارد.
11. an endless array of new responsibilities
یک سلسله ی بی پایان از مسئولیت های جدید
12. he is saddled with heavy responsibilities
مسئولیت های سنگینی را بر دوش دارد.
13. all the information relevant to his new responsibilities
همه ی اطلاعات مربوط به وظایف جدید او
14. people are at last awakening to their responsibilities
بالاخره مردم دارند به مسئولیت های خود آگاه می شوند.
15. this is beyond the pale of your responsibilities
این از حدود مسئولیت های شما خارج است.
16. he couldn't wait to retire and be rid of his many responsibilities
او صبر نداشت که بازنشسته شود و از شر مسئولیت های فراوانش راحت گردد.