response

/rəˈspɑːns//rɪˈspɒns/

معنی: جوابگویی، پاسخ، واکنش
معانی دیگر: جواب، پتواز، عکس العمل، (روان شناسی - زیست شناسی - الکترونیک) پاسخ، عمل متقابل، رجوع شود به: responsory، پاسخ به دعا (مثلا: آمین)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: responseless (adj.)
(1) تعریف: the act or process of responding.
مترادف: answer, reply
مشابه: acknowledgment

- The government's response to the problem came too late for many.
[ترجمه گوگل] پاسخ دولت به این مشکل برای بسیاری دیر بود
[ترجمه ترگمان] واکنش دولت به این مشکل برای بسیاری از مردم بسیار دیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a written or spoken answer; reply.
مترادف: answer, reply
مشابه: acknowledgment, return

- She got a quick response to her letter.
[ترجمه رسول] او جواب کوتاهی به نامه اش داد.
|
[ترجمه گوگل] او پاسخ سریع به نامه خود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] سریع جواب نامه اش را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It seemed like a neutral question, and he was surprised at the angry response he received.
[ترجمه AhmadReza] سوالی که پرسیده بود عادی به نظر می رسید و از واکنش خشمگینانه طرف مقابل متعجب شده بود.
|
[ترجمه گوگل] به نظر یک سوال خنثی بود و او از پاسخ عصبانی که دریافت کرد شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان] این یک سوال خنثی به نظر می رسید، و او از واکنش خشمگینانه ای که دریافت کرده بود شگفت زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the reaction of a living organism to a stimulus.
مشابه: reaction

- The doctor was pleased with the patient's response to the drug.
[ترجمه گوگل] دکتر از پاسخ بیمار به دارو راضی بود
[ترجمه ترگمان] دکتر از پاسخ بیمار به دارو خشنود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. response latency
نهفتگی پاسخ

2. nastic response
پاسخ تنجشی،واکنش تنجشی

3. a learned response
واکنش اکتسابی

4. a measured response
پاسخ سنجیده

5. a speedy response
پاسخ سریع

6. an expeditious response
پاسخ سریع

7. an unwilling response
پاسخ حاکی از بی میلی

8. she gave no response to my question
پاسخی به پرسش من نداد.

9. i opened the door in response to the knock
در پاسخ به ضربه بر در آنرا گشودم.

10. we are anxiously awaiting your response
با اشتیاق آمیخته با نگرانی در انتظار پاسخ شما هستیم.

11. any terrorist act will meet our armed response
هر گونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه ی ما روبرو خواهد شد.

12. His response was full of pretentious nonsense.
[ترجمه گوگل]پاسخ او پر از مزخرفات ادعایی بود
[ترجمه ترگمان]جواب او پر از چرندیات پر زرق و برق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was gratified by Lucy's response.
[ترجمه گوگل]او از پاسخ لوسی خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]از پاسخ لوسی خشنود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She laughed in response to his jokes.
[ترجمه گوگل]او در پاسخ به شوخی های او خندید
[ترجمه ترگمان]او در پاسخ به لطیفه های خود خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The initial response has been encouraging.
[ترجمه گوگل]واکنش اولیه دلگرم کننده بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه دلگرم کننده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our immediate response to the attack was sheer horror.
[ترجمه M.j_karimii] واکنش سریع ما به این حمله وحشتناک بود
|
[ترجمه گوگل]واکنش فوری ما به این حمله وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]واکنش فوری ما به حمله، وحشت محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His response was one of complete disbelief.
[ترجمه گوگل]پاسخ او یک ناباوری کامل بود
[ترجمه ترگمان]واکنش او با ناباوری کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Mr. Dambar was gratified by his response.
[ترجمه گوگل]آقای دامبر از پاسخ او خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]آقای Dambar از پاسخ او خشنود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I'm sorry I punched him, it was a reflex action/response.
[ترجمه گوگل]متاسفم که به او مشت زدم، این یک عمل/پاسخ بازتابی بود
[ترجمه ترگمان]متاسفم که مشت زدم، عکس العمل یک عکس العمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوابگویی (اسم)
accountability, response, amenability, responsibility

پاسخ (اسم)
response, answer, replication, reply, respond

واکنش (اسم)
response, repercussion, rebound, reaction, reactance, reflex

تخصصی

[عمران و معماری] پاسخ - واکنش - عکس العمل - اثر - جواب
[برق و الکترونیک] پاسخ 1. بیان کمیتی خروجی قطعه یا سیستم به صورت تابعی از ورودی 2. amplitude - frequency response 3. reply - پاسخ
[صنعت] واکنش، پاسخ
[ریاضیات] پاسخ، عکس العمل، جواب
[پلیمر] پاسخ

انگلیسی به انگلیسی

• reply, answer, reaction
your response to an event, action, or statement is what you do or say as a reaction or reply to it.
if you do or say something in response to an event, action, or statement, you do it or say it as a reaction or reply to it.

پیشنهاد کاربران

informant response test
آزمون پاسخ سخنگوی بومی
پاسخ
مثال: She waited for his response to her question.
او منتظر پاسخ او به سوالش بود.
answer, reaction, reply
منبع: دیکشنری Babylon
مقابله به مثل. عکس العمل پاسخ
respond = پاسخ دادن
response = پاسخ
respondent = پاسخ دهنده
responsibility = مسئولیت
responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی
responsible = مسئولیت پذیر
responsive = پاسخگو
responsibly = با مسئولیت
responsively : پاسخگویانه
عکس العمل، واکنش ، جواب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : respond
✅️ اسم ( noun ) : response / respondent / responsibility / responsiveness
✅️ صفت ( adjective ) : responsible / responsive
✅️ قید ( adverb ) : responsibly / responsively
پس از هفته ها شرح های متناقض و متضاد در پاسخ پلیس، این گزارش کامل ترین تصویر حال حاضری از قتل عام 24 می در مدرسه ابتدایی راب را به مردم ارائه می دهد.
After weeks of conflicting and inconsistent accounts of the police response, the report gives the public the most complete picture yet of the May 24 massacre at Robb Elementary School
...
[مشاهده متن کامل]

نظر ، دیدگاه
اجابت
response ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پاسخ 2
تعریف: هر نوع واکنش به محرک اعم از غددی یا عضلانی یا عصبی
. E. g
Climate crisis
How does Australia’s ⭕response⭕ to the climate crisis compare with the rest of the world?
. . .
The Morrison government says Australia is doing more than other nations to act on global heating. These interactive graphs tell the full story
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
It’s a common refrain from the Morrison government, repeated again on Tuesday: that Australia is not only acting on the climate crisis but doing more than other countries. That the consistent criticism it receives over global heating is unfair

response
واژه ای ایرانی - اوروپایی ، واکاوی :
response : re - s - pon - s - e
re - : پیشوَند هَمتَراز با " را " وَ " رَ " : رَسیدَن
s - : پیشوَند هَمتَراز با سِ - : سِگایدَن ، شِ - : شِماردَن ، زُ - : زُدودَن ، آز - ؛ آزمودَن ، خَ: خَبَر ، اِخ : اِخرَواک ( اِخراج )
...
[مشاهده متن کامل]

pon = سِتاک هَمریشه با : بان دَر زَبان وَ فان دَر زَفان ( گویِشِ کُهَن ) ، phon دَر telephon ، خُن دَر خُنیا ( موسیقی ) ، خُن هَمین خوان دَر خواندَن اَست
s - : پَسوَند - اِش : مانَندِ : خوان - اِش : خوانِش
e - : پَسونَدِ نامساز که دَر اِنگِلیسی به دیگَر لَبیده
( تَلَفُظ ) نِمی شَوَد ، هَمتَراز با - ه پارسی مانَند : ماله ، کوبه ، سازه . . .
رویِ هَم رَفته به پارسیِ اِمروز : respons یَنی به زَبان آوُردَن
گَرته بَرداری بَرایِ کارواژه : رَزَبانیدَن ، رَزفانیدَن، باززَفانیدَن ، وازَبانیدَن ، وازَفانیدَن ، وازَپانیدَن
گرته بَرداریِ وات به وات : رَزپانِشه

پیشرفت
واکنش. پاسخ
فعل/کارواژه آن
پاسخیدن = پاسخ دادن.
م. ث
اگر بتوانید درست بپاسخید، به مرحله بعدی می روید.
response ( noun ) = reaction ( noun )
به معناهای : واکنش، پاسخ، عکس العمل
معنا های زیاد داری ولی در فوتبال به معنای عکس العمل میباشد که نسبت در بازی دارد
پاسخ

an answer somebody or something

پاسخ
جواب
واکنش ، پاسخ.
( مهندسی عمران ) : عکس العمل ( در نرم افزارهای تحلیل ) : پاسخ
عکس العمل
رفتار
واکنش
in response to
مطابق با
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس