responder

/rəˈspɑːndər//rəˈspɑːndə/

معنی: برق سنج، جواب گو، پاسخگو، ماده اصلی خرج فشنگ
معانی دیگر: (شخص یا چیز) واکنشگر، پاسخگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that responds or reacts.

(2) تعریف: an electronic device that transmits a reply, as in a transponder.

جمله های نمونه

1. The two poor responders in our group were both irritable bowel syndrome patients with major psychological problems.
[ترجمه گوگل]دو پاسخگوی ضعیف در گروه ما، هر دو بیماران سندرم روده تحریک پذیر با مشکلات روانی عمده بودند
[ترجمه ترگمان]دو پاسخ ضعیف در گروه ما، هم بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر و هم مشکلات روانی عمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After three months of retraining, good responders were questioned about the social impact of the treatment.
[ترجمه گوگل]پس از سه ماه آموزش مجدد، پاسخ دهندگان خوب در مورد تأثیر اجتماعی درمان مورد سوال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]پس از سه ماه آموزش مجدد، پاسخ دهندگان خیر در مورد تاثیر اجتماعی این درمان مورد سوال قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although several differences in pretreatment characteristics of responders versus non-responders were observed, none of them was found to be significant.
[ترجمه گوگل]اگرچه چندین تفاوت در ویژگی های قبل از درمان پاسخ دهندگان در مقابل افراد غیر پاسخ دهنده مشاهده شد، هیچ یک از آنها معنی دار نبودند
[ترجمه ترگمان]اگرچه چندین تفاوت در ویژگی های درمان اولیه پاسخ دهندگان در مقابل non مشاهده شد، هیچ یک از آن ها معنی دار نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Efficacy was also measured using a responder score.
[ترجمه گوگل]اثربخشی نیز با استفاده از نمره پاسخ سنجی اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]سودمندی نیز بااستفاده از امتیاز پاسخ دهنده اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The influencing factors among the sever responder groups were isolation, social discrimination and negative coping.
[ترجمه گوگل]عوامل مؤثر در بین گروه های پاسخگوی شدید انزوا، تبعیض اجتماعی و مقابله منفی بود
[ترجمه ترگمان]عوامل موثر در بین گروه های پاسخ دهنده، انزوا، تبعیض اجتماعی و مقابله منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This first - responder feat is all the more remarkable given the political impasse between China and Taiwan.
[ترجمه گوگل]با توجه به بن بست سیاسی بین چین و تایوان، این شاهکار اولین واکنش بسیار قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]با توجه به بن بست سیاسی بین چین و تایوان، این اقدام کننده اول بسیار قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "ODC Submitter" and "ODC Responder" are two tabs where information about ODC's eight specific attributes can be collected.
[ترجمه گوگل]"ODC Submitter" و "ODC Responder" دو تبی هستند که اطلاعات مربوط به هشت ویژگی خاص ODC را می توان در آنها جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]\"ODC submitter\" و \"ODC Responder\" دو زبانه هستند که در آن ها اطلاعات مربوط به هشت ویژگی خاص ODC می تواند جمع آوری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But advertising one auto responder address; the one for the master list, won't take very much time at all.
[ترجمه گوگل]اما تبلیغات یک آدرس پاسخگو خودکار; یکی برای فهرست اصلی، به هیچ وجه زمان زیادی نمی برد
[ترجمه ترگمان]اما تبلیغات یک پاسخ دهنده خودرو؛ یکی برای لیست اصلی، زمان زیادی را صرف نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. DON'T assume that responder has access to the background information on a project.
[ترجمه گوگل]فرض نکنید که پاسخ دهنده به اطلاعات پس زمینه پروژه دسترسی دارد
[ترجمه ترگمان]فرض نکنید که پاسخ دهنده به اطلاعات پس زمینه در یک پروژه دسترسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally, the development of responder and the feasibility of using responder as secondary radar are discussed.
[ترجمه گوگل]در نهایت، توسعه پاسخ دهنده و امکان استفاده از پاسخ دهنده به عنوان رادار ثانویه مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، توسعه پاسخ دهنده و امکان استفاده از پاسخ دهنده به عنوان رادار ثانویه مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An application method of the responder anti - theft system is also disclosed.
[ترجمه گوگل]یک روش کاربردی سیستم ضد سرقت پاسخگو نیز فاش شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش کاربردی برای پاسخ دهنده سیستم ضد سرقت نیز فاش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Circuit expansion completed Timing Responder function.
[ترجمه گوگل]بسط مدار عملکرد پاسخگوی زمانبندی را تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]گسترش مدار تابع زمان بندی زمانبندی شده را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a responder turns down the offer as too low, then neither player gets any money.
[ترجمه گوگل]اگر پاسخ دهنده پیشنهاد را خیلی کم رد کند، هیچ کدام از بازیکنان پولی دریافت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر پاسخ دهنده بتواند این پیشنهاد را خیلی پایین رد کند، هیچ کدام از بازیکنان هیچ پولی دریافت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such as: Smart Responder design and production.
[ترجمه گوگل]مانند: طراحی و تولید پاسخگوی هوشمند
[ترجمه ترگمان]مانند: طراحی و طراحی هوشمند هوشمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A responder, which may be in the user receiver unit, is responsive to a service-requesting user-selected channel signal for transmitting a transponder selection signal to the multi-user transmitter.
[ترجمه گوگل]یک پاسخ دهنده، که ممکن است در واحد گیرنده کاربر باشد، به سیگنال کانال انتخاب شده توسط کاربر درخواست کننده سرویس برای ارسال سیگنال انتخاب ترانسپوندر به فرستنده چند کاربر پاسخگو است
[ترجمه ترگمان]پاسخ دهنده که ممکن است در واحد گیرنده کاربر باشد، به یک سیگنال کانال انتخاب شده از کاربر برای ارسال سیگنال انتخاب یک فرستنده به فرستنده چند کاربر پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برق سنج (اسم)
electrometer, electroscope, galvanometer, responder

جواب گو (اسم)
undertaking, responder, undertaker, respondent

پاسخگو (اسم)
responder

ماده اصلی خرج فشنگ (اسم)
responder

تخصصی

[برق و الکترونیک] پاسخ دهنده قسمت فرستنده راهنمایی راداری .

انگلیسی به انگلیسی

• one who replies; one who reacts; part of a transponder which broadcasts the reply signal (electronics)

پیشنهاد کاربران

امدادگر
در مدیریت بحران می تواند به معنای امدادگر باشد. به first responder هم نگاه کنید.

بپرس