respectively

/rəˈspektɪvli//rɪˈspektɪvli/

معنی: بترتیب
معانی دیگر: به ترتیب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: with regard to each of two or more persons or things in the order named.

- Their son and daughter are aged ten and twelve respectively.
[ترجمه Aliss] پسر و دختر آنها به ترتیب۱۰ و ۱۲ ساله هستند.
|
[ترجمه آیناز] چند دختر و پسر از مادر و پدر های مختلف در سن های 10 و 12 سال
|
[ترجمه گوگل] پسر و دختر آنها به ترتیب ده و دوازده ساله هستند
[ترجمه ترگمان] دخترشان و دخترشان به ترتیب ده و دوازده سال سن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- American casualties in World War I and World War II are estimated at over 300,000 and one million respectively.
[ترجمه گوگل] تلفات آمریکایی ها در جنگ جهانی اول و دوم به ترتیب بیش از 300000 و یک میلیون نفر تخمین زده می شود
[ترجمه ترگمان] تلفات آمریکا در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم به ترتیب بیش از ۳۰۰،۰۰۰ و یک میلیون برآورد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the first and second prizes went to mehri and julie respectively
جایزه ی اول و دوم به ترتیب به مهری و جولی تعلق گرفت.

2. Metal, oil and soap contains foreign matter, respectively.
[ترجمه گوگل]فلز، روغن و صابون به ترتیب حاوی مواد خارجی هستند
[ترجمه ترگمان]متال، روغن و صابون به ترتیب حاوی مواد خارجی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cups and saucers cost £5 and £3 respectively.
[ترجمه زینب زرمسلک ] قیمت فنجان ها و نعلبکی ها به ترتیت 5 و 3 پوند است.
|
[ترجمه گوگل]قیمت فنجان ها و نعلبکی ها به ترتیب 5 و 3 پوند است
[ترجمه ترگمان]فنجان ها و نعلبکی ها به ترتیب ۵ و ۳ پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lorenz and Ardrey suggest, respectively, that aggression and territoriality form a deep-lying part of people's biological and psychic constitution.
[ترجمه گوگل]لورنز و آردری به ترتیب پیشنهاد می کنند که پرخاشگری و سرزمینی بخشی عمیق از ساختار بیولوژیکی و روانی مردم را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]لورنز و Ardrey به ترتیب نشان می دهند که aggression و territoriality نقشی عمیق و عمیق در قانون اساسی زیستی و روانی مردم شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The varieties are known, respectively, as 13-year cicadas and 17 year cicadas.
[ترجمه گوگل]واریته ها به ترتیب به نام های سیکادای 13 ساله و 17 ساله شناخته می شوند
[ترجمه ترگمان]این گونه ها به ترتیب به ترتیب ۱۳ ساله و ۱۷ ساله cicadas شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is equal to 20% and 32% respectively of average adult earnings.
[ترجمه گوگل]این به ترتیب برابر با 20% و 32% درآمد متوسط ​​بزرگسالان است
[ترجمه ترگمان]این برابر با ۲۰ % و ۳۲ % از میانگین درآمد بزرگسالان بالغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She gave beer to the man and a toy to the baby, respectively.
[ترجمه رضا مجیر] او به ترتیب به مرد آبجو و به کودک ( بچه ) یک اسباب بازی داد.
|
[ترجمه گوگل]او به ترتیب به مرد آبجو و یک اسباب بازی به نوزاد داد
[ترجمه ترگمان]او به ترتیب به مرد و یک اسباب بازی به بچه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their sons, Ben and Jonathan, were three and six respectively.
[ترجمه گوگل]پسران آنها، بن و جاناتان، به ترتیب سه و شش سال داشتند
[ترجمه ترگمان]پسران آن ها، بن و جاناتان به ترتیب سه و شش ساله بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. German and Italian courses are held in Munich and Rome respectively.
[ترجمه گوگل]دوره های آلمانی و ایتالیایی به ترتیب در مونیخ و رم برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]دوره های آلمانی و ایتالیایی به ترتیب در مونیخ و رم برگزار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Could you define the two terms-public relations and lobbyist respectively to our large number of readers?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید دو اصطلاح روابط عمومی و لابیست را برای تعداد زیادی از خوانندگان ما تعریف کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید دو واژه - روابط عمومی و lobbyist را به ترتیب به تعداد زیادی از خوانندگان تعریف کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. B1 and B2: carbon-free, no foliation, saturated with electrolyte and distilled water respectively.
[ترجمه گوگل]B1 و B2: بدون کربن، بدون برگ، اشباع شده با الکترولیت و آب مقطر
[ترجمه ترگمان]B۲ و B۲: عاری از کربن، بدون foliation، اشباع شده با الکترولیت و آب مقطر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The equivalent statistical probabilities for the proven component of proven and probable reserves are 90 percent and 10 percent respectively.
[ترجمه گوگل]احتمالات آماری معادل برای جزء اثبات شده ذخایر قطعی و احتمالی به ترتیب 90 درصد و 10 درصد است
[ترجمه ترگمان]احتمالات آماری معادل برای اجزای ثابت شده ثابت شده و محتمل به ترتیب ۹۰ درصد و ۱۰ درصد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a peculiar exchange to take place between men in full vigour, aged forty and forty-four respectively.
[ترجمه گوگل]این مبادله عجیبی بود که بین مردانی که به ترتیب چهل و چهل و چهار سال داشتند با شور و نشاط کامل انجام می شد
[ترجمه ترگمان]بین مردانی که در سن چهل و چهار سالگی به ترتیب چهل و چهار ساله بودند، مبادله عجیبی برقرار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Defence spending for the same years was 7 percent, 2 2 percent and 2 2 percent respectively.
[ترجمه گوگل]هزینه های دفاعی در همان سال ها به ترتیب ۷ درصد، ۲۲ درصد و ۲۲ درصد بوده است
[ترجمه ترگمان]هزینه های دفاعی برای سال های مشابه به ترتیب ۷ درصد، ۲ درصد و ۲ درصد بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus, the speakers represented by tables 2 and 3 were assigned range scores of 5 and 0 respectively.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به سخنرانان ارائه شده در جداول 2 و 3 به ترتیب امتیازهای 5 و 0 اختصاص داده شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، گویندگان با جداول ۲ و ۳ به ترتیب امتیازات ۵ و ۰ تعیین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به ترتیب (قید)
respectively

تخصصی

[صنایع غذایی] بترتیب
[ریاضیات] به ترتیب، به تناظر، در پی یکدیگر

انگلیسی به انگلیسی

• correspondingly, relatively; separately, individually, singly
respectively means in the same order as the items you have just mentioned.

پیشنهاد کاربران

به ترتیب
مثال:
The sites of the explosions, the source said, was respectively 1. 5 km and 2. 7 km from the burial place of General Soleimani, where it was not possible to pass through the inspection gates in the area.
...
[مشاهده متن کامل]

این منبع گفت مکان انفجارها به ترتیب در ۱. ۵ و ۲. ۷ کیلومتری از محل خاکسپاری ژنرال سلیمانی بود جایی که امکان عبور از دروازه های بازرسی در منطقه وجود نداشت.

بنا به چینش_ به رده
in the same order that someone was mentioned
به رده : به ترتیب
به رده : دکتر کزازی واژه ی " به رده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " به ترتیب" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )
به ترتیب
مثال :
Iran and Turkey are not Arab countries and their primary languages are Farsi and Turkish respectively
The first and second prizes went to Mehri and Julie respectively
جایزه ی اول و دوم به ترتیب به مهری و جولی تعلق گرفت
respectively.
A list with an equal numbers of items ( 2_3 (
in order of first list matches with the order of second list
این کلمه وقتی می خواهیم دو تا لیست رو با هم مچ کنیم که تعداد آن دو یا سه موضوع است ، استفاده میشود ، می گوییم� به ترتیب �
بترتیبی که ذکرشد. بترتیب مذکور، به ترتیب

به ترتیب
متناظر

بپرس