resounding


جانانه، چشمگیر، پر پژواک، پرخنید، پرطنین، خنیدگر، پژواک انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resoundingly (adv.)
(1) تعریف: producing or marked by a continuous sound or a series of echoes.
مشابه: resonant

(2) تعریف: very thorough; complete.

- a resounding defeat
[ترجمه گوگل] یک شکست کوبنده
[ترجمه ترگمان] یک شکست چشمگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: sounding very loudly.

- a resounding voice
[ترجمه گوگل] صدای طنین انداز
[ترجمه ترگمان] صدایی پرطنین به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a resounding defeat
شکست جانانه

2. The astronaut was welcomed with joyous, resounding acclaim.
[ترجمه گوگل]فضانورد با تحسین شادی آور و طنین انداز مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این فضا نورد با تحسین و تحسین و تحسین بسیار مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Redskins opened the season by scoring a resounding/stunning/impressive 25-3 victory against/over Detroit.
[ترجمه گوگل]سرخپوشان فصل را با به ثمر رساندن یک پیروزی مهیج/ خیره کننده/ چشمگیر 25-3 مقابل/بر دیترویت آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]تیم \"Redskins\" این فصل را با به ثمر رساندن یک پیروزی چشمگیر \/ خیره کننده ۲۵ بر ۳ بر علیه \"دیترویت\" آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a resounding slap as Andrew struck him violently across the face.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اندرو به شدت به صورتش کوبید، سیلی محکمی خورد
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای سیلی محکمی به گوش رسید که شاهزاده آندره به صورت او برخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Supporters gave the team three resounding cheers.
[ترجمه گوگل]هواداران تیم را سه تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]حامیان تیم سه هورا کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boulder hit the ground with a resounding thud.
[ترجمه گوگل]تخته سنگ با صدای طنین انداز به زمین برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ با صدای تالاپ خفه ای به زمین برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The colonel was rewarded with a resounding cheer from the men.
[ترجمه گوگل]سرهنگ با تشویق شدید مردان پاداش گرفت
[ترجمه ترگمان]سرهنگ با صدایی پرطنین که از مردان گرفته بود پاداش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He hit the water with a resounding slap.
[ترجمه گوگل]سیلی محکمی به آب زد
[ترجمه ترگمان]او با سیلی محکمی به آب ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The show was a resounding success.
[ترجمه گوگل]نمایش یک موفقیت چشمگیر بود
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک موفقیت چشمگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is the one blemish on an otherwise resounding success.
[ترجمه گوگل]این تنها نقص در موفقیتی است که در غیر این صورت طنین انداز است
[ترجمه ترگمان]این یک عیب در یک موفقیت چشمگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plan was a resounding success/failure.
[ترجمه گوگل]این طرح یک موفقیت/شکست چشمگیر بود
[ترجمه ترگمان]این برنامه یک موفقیت یا شکست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The question was answered with a resounding yes.
[ترجمه گوگل]این سوال با یک بله قاطع پاسخ داده شد
[ترجمه ترگمان]این سوال با صدای رسا جواب داد: بله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The film was/scored a resounding success.
[ترجمه گوگل]این فیلم موفقیت چشمگیری داشت/به دست آورد
[ترجمه ترگمان]فیلم برنده یک موفقیت چشمگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bell made a resounding clang.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]زنگ به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Last night's resounding victory over Birmingham City has virtually assured them of promotion.
[ترجمه گوگل]پیروزی مهیج شب گذشته مقابل بیرمنگام سیتی عملاً صعود آنها را تضمین کرده است
[ترجمه ترگمان]پیروزی در شب گذشته در شهر بیرمنگام به طور مجازی به آن ها در مورد ترفیع اطمینان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a resounding noise is loud and echoing.
a resounding success is a very great success.
see also resound.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Producing a strong, clear, and impressive sound or effect 🔊 💥
🔍 مترادف: Thunderous
✅ مثال: The team’s resounding victory was celebrated by fans everywhere.
1. طوفانی
2. بلند و پرطنین
3. گوش خراش
4. واضح و کامل ( در پیروزی یا موفقیت )
5. آشکار و برجسته
مثال؛
“The crowd gave a resounding applause to the performer. ”
“The team won the championship with a resounding victory. ”
“The speech had a resounding impact on the audience. ”
۱. پر طنین. طنین انداز. طنین دار ۲. پر آوازه. پر سر و صدا. چشمگیر
مثال:
a resounding 5–0 win
یک برد پنج بر صفر پر سر و صدا
1 - چشمگیر
جانانه یعنی جون دار مثلاً
Resounding attack.
حمله جانانه
جنجالی، پر سر و صدا
پر متن متفاوت معنی می دهد مثلا. A resounding slap یک سیلی جانانه . و a sounding yes he said ی بره محکمی گفتش

بپرس