صفت ( adjective )
مشتقات: resonantly (adv.)
مشتقات: resonantly (adv.)
• (1) تعریف: resounding or reverberating; echoing.
• مترادف: echoing, resonating, resounding, reverberating
• متضاد: dull
• مشابه: booming, clanging, ringing
• مترادف: echoing, resonating, resounding, reverberating
• متضاد: dull
• مشابه: booming, clanging, ringing
- Our voices were resonant in the large, empty room.
[ترجمه گوگل] صدای ما در اتاق بزرگ و خالی طنین انداز بود
[ترجمه ترگمان] صدای ما در اتاق بزرگ و خالی طنین دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدای ما در اتاق بزرگ و خالی طنین دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: full and deep in sound.
• مترادف: full, reverberant, rich, rotund, round, sonorous
• متضاد: dull
• مشابه: bass, booming, deep, hollow, orotund, sepulchral, thunderous, vibrant
• مترادف: full, reverberant, rich, rotund, round, sonorous
• متضاد: dull
• مشابه: bass, booming, deep, hollow, orotund, sepulchral, thunderous, vibrant
- I love the resonant sound of a cello or double bass.
[ترجمه گوگل] من عاشق صدای طنین دار ویولن سل یا کنترباس هستم
[ترجمه ترگمان] من صدای تشدید ویولن سل یا باس دوبل را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من صدای تشدید ویولن سل یا باس دوبل را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: causing amplification of sound.
• مترادف: echoing, resounding, reverberating
• مشابه: hollow, reflecting, ringing, sepulchral
• مترادف: echoing, resounding, reverberating
• مشابه: hollow, reflecting, ringing, sepulchral
- The music hall was built to be resonant.
[ترجمه گوگل] سالن موسیقی برای طنین انداز ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] تالار موسیقی برای تشدید ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تالار موسیقی برای تشدید ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: relating to a physical system that is producing resonance.